تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

22 خرداد ماه 1404 - 12 ماه ژوئن 2025

بیژن اشتری؛ ضد دیکتاتور

طه‌حسین فراهانی

عصر هجدهم خردادماه ۱۴۰۴، بیژن اشتری، مترجم برجستۀ متون تاریخی و سیاسی در خانه‌اش چشم از جهان فروبست. این خبر را انتشارات ثالث، همراه همیشگی آثارش در صفحۀ اینستاگرام خود منتشر کرد: «دریغا بیژن… بیژن اشتری عصر هجده خرداد در خانۀ خود از دنیا رفت. او متولد ۱۳۳۹ بود و یکی از تأثیرگذارترین مترجمان بیست‌وپنج سال اخیر ایران…».

اشتری، مترجمی که آثارش نه فقط ترجمه بلکه روایت بودند، در ۶۴ سالگی درگذشت. او بیش از دو دهه تلاش کرد تا خوانندگان فارسی‌زبان را با تاریخ معاصر، زندگی‌نامۀ دیکتاتورها و ماهیت حکومت‌های توتالیتر آشنا کند. مجموعه‌ آثارش امروز به عنوان منابعی مهم و قابل‌اتکا برای شناخت دیکتاتوری‌ها و تاریخ خونین قرن بیستم شناخته می‌شوند. بیژن اشتری در سال ۱۳۳۹ متولد شد. برخلاف تصوری که برخی از سواد تاریخی‌اش دارند، رشتۀ دانشگاهی او میکروب‌شناسی بود. اما روح او در آزمایشگاه آرام نمی‌گرفت؛ علاقۀ عمیقش به مطالعه، روایت و درک تاریخ، مسیر زندگی‌اش را عوض کرد. نخستین قدم‌های حرفه‌ای‌اش را در مطبوعات برداشت. روزنامه‌هایی چون جام‌جم و انتخاب، محلی برای بروز قلم جسور و نکته‌سنجش بودند. در همان سال‌ها نقد فیلم نیز می‌نوشت و نامش در «دنیای تصویر» برای علاقه‌مندان به سینما آشنا بود. اما نقطۀ جهش او، تصمیمش برای ترجمۀ آثاری بود که به زندگی‌نامه‌های رهبران اقتدارگرا و تاریخ دیکتاتوری‌ها می‌پرداختند.

 

کتاب‌های سرخ؛ آینۀ اقتدار و سقوط

بیژن اشتری با نگاهی تیزبین، پروژه‌ای بلندپروازانه را از اواسط دهۀ ۸۰ آغاز کرد: ترجمۀ مجموعه‌ای از زندگی‌نامه‌ها، خاطرات و تحلیل‌هایی پیرامون رهبران و حکومت‌های سرکوب‌گر. این آثار که بعدها به «کتاب‌های سرخ» معروف شدند، در نشر ثالث با طراحی جلدهای یک‌دست قرمز منتشر شدند و به‌مرور به امضای بیژن اشتری بدل شدند.

 

از میان این مجموعه، می‌توان به کتاب‌هایی چون:

«لنین: زندگی انقلابی سرخ» اثر رابرت سرویس

«تروتسکی؛ کاهن معبد سرخ» نوشتۀ رابرت سرویس

«پل پوت: کابوس سرخ» اثر فیلیپ شورت

«چائوشسکو: ظهور و سقوط دیکتاتور سرخ» نوشتۀ ادوارد بئر

«برژنف: از ثبات و رکود تا فروپاشی» نوشتۀ سوزان شاتنبرگ

«فرمانده: ونزوئلای هوگو چاوز» اثر روری کارول

و «راسپوتین: ابلیس یا قدیس» اثر ادوارد راژینسکی

اشاره کرد.

ترجمۀ این آثار بیژن اشتری را به صدایی مهم در فضای فکری ایران بدل کرد. مخاطبان با هر سطح سواد تاریخی می‌توانستند از این کتاب‌ها استفاده کنند؛ چراکه نثر روان و انتقال دقیق مفاهیم تاریخی، امضای خاص اشتری بود. اشتری مترجمی ساده نبود. او خود را مترجم نیازهای اجتماعی می‌دانست. بارها در گفت‌وگوهایش بر این نکته تأکید کرده بود که مترجم باید بداند مخاطبش چه می‌خواهد، از چه می‌گریزد و به دنبال چیست. او یک بار گفته بود: «مترجم خوب باید نبض جامعه را در دست داشته باشد. بداند مساله‌ اصلی جوان‌ها چیست و بعد از شناسایی آن، کتاب را شناسایی کند.» از نظر او، تاریخ چیزی فراتر از گزارش وقایع بود؛ تاریخ برایش آینه‌ای بود برای شناخت امروز و عبرت از گذشته. او باور داشت که شناخت دقیق دیکتاتورها و حکومت‌های توتالیتر، نسل جدید را از تکرار تاریخ بازمی‌دارد.

 

ادبیات در برابر استبداد

از برجسته‌ترین ترجمه‌های بیژن اشتری می‌توان به کتاب «ادبیات علیه استبداد» اشاره کرد؛ روایتی درخشان از زندگی بوریس پاسترناک، نویسندۀ شهیر روس و خالق رمان «دکتر ژیواگو». این اثر، نه فقط زندگی‌نامۀ یک نویسنده که پرده‌برداری از کارزار پرمخاطره‌ ادبیات با دستگاه سانسور حکومت شوروی است. پاسترناک در کشوری می‌زیست که هر کلمه می‌توانست به جرم تبدیل شود اما او با جسارت و پایمردی، رمانی نوشت که هم عاشقانه بود و هم سیاسی؛ و همین کافی بود تا مورد خشم نظام حاکم قرار گیرد.

«ادبیات علیه استبداد» فقط درباره‌ پاسترناک نیست بلکه دربارۀ قدرت ادبیات در تاریک‌ترین روزگارهاست. اشتری در این ترجمه تمام توان خود را به کار گرفته تا لحن ظریف و در عین حال خروشان نویسندۀ اصلی را به زبان فارسی منتقل کند؛ گویی خودِ پاسترناک از دل تاریخ برخاسته و با خوانندۀ ایرانی حرف می‌زند. پاسترناک، که در اوج خلاقیت ادبی‌اش موفق به دریافت جایزۀ نوبل ادبیات شد از سوی حکومت شوروی تحت فشار قرار گرفت و در نهایت از پذیرش رسمی این جایزه محروم شد. اما در دل بیژن اشتری، او همیشه نماد پایداری ادبیات در برابر استبداد باقی ماند؛ نمایندۀ نویسنده‌ای که سلاحش، نه تفنگ بلکه قلم بود.

در کنار این اثر، کتاب «امید علیه امید» نیز جایگاه خاصی در کارنامۀ اشتری دارد. این کتاب، خاطرات نادژدا ماندلشتام، همسر شاعر بزرگ روس، اوسیپ ماندلشتام است؛ شاعری که قربانی سیاست‌های خشن استالینی شد و در اردوگاه‌های کار اجباری جان باخت. نادژدا در این اثر تکان‌دهنده، با لحنی بی‌پرده و صادقانه از سال‌های رعب و وحشت، از ترس مداوم، از شنود تلفن‌ها و از خاطرات شاعرانه‌ای می‌گوید که در دل تاریکی حفظ‌شان کرد. اشتری در ترجمۀ این کتاب، نگاهی فراتر از انتقال صرف واژگان دارد. او راوی درد زنی ا‌ست که برای حفظ حافظه‌ همسرش و روایت واقعیت، حتی در زمانۀ انکار، ایستادگی کرد.

هر دوی این کتاب‌ها در کنار آثاری چون «رفیق: زندگی و مرگ ارنستو چه‌گوارا» و «شوری ضد شوری» قطعاتی هستند از پازلی بزرگ که اشتری در ذهن داشت: تصویر روشنی از کشاکش انسان با قدرت، از فریادهای خاموش‌ شده و از روایت‌هایی که باید شنیده شوند.

آخرین کتاب منتشر شده از ترجمه‌های بیژن اشتری نیز در همین مسیر قرار دارد؛ «سکوت همچون سلاح» که فروردین ۱۴۰۴ منتشر شد، زندگی و مرگ ایساک بابل را روایت می‌کند؛ نویسنده‌ای یهودی‌تبار، که در سال‌های نخستین انقلاب شوروی به شهرت رسید اما همان قلمی که او را بالا برد، سرانجام بهانه‌ سقوطش شد. حکومت استالین، که هر صدای مستقلی را تهدیدی می‌دانست، بابل را به جرم خیالی دستگیر کرد. او در زندان ناپدید شد و سال‌ها بعد، حقیقت تلخ اعدامش برملا شد. اشتری در ترجمه‌ این کتاب، نشان می‌دهد که چگونه «سکوت»، نه ضعف بلکه گاه تنها سلاح نویسنده در برابر هیولای قدرت است.

آثار بیژن اشتری بارها و بارها تجدید چاپ شدند؛ نه به‌دلیل تبلیغات و موج‌های زودگذر بلکه به خاطر محتوای ارزشمندی که به‌موقع و به‌زبان جامعه با خواننده سخن می‌گفت. آثار او نه فقط سندهای تاریخی که آینه‌هایی برای تأمل و خودآگاهی‌اند. مخاطب ایرانی در این آثار با گذشته‌ای روبه‌رو می‌شود که آشنا می‌نماید؛ دیکتاتورهایی با وعده‌های بزرگ، مردم فریبی‌های گسترده، سانسور، خفقان و در نهایت، سقوط. در جهانی که تاریخ‌نویسی‌ها و روایت‌های رسمی گاه دچار تحریف یا سانسور می‌شوند، ترجمه‌های اشتری نقش مهمی در روایت حقیقت ایفا کردند. او با وسواس در انتخاب منابع و دقت در انتقال مفهوم، کاری کرد که تاریخ دیگر بار زنده شود؛ نه در قالب موعظه بلکه در روایت‌هایی انسانی، ملموس و مؤثر. به همین دلیل، آثارش میان نسل‌های ایدئولوژی‌گریز و جوانانی که به دنبال روایت‌های بی‌طرفانه هستند با استقبال مواجه شد. اشتری باور داشت که «ادبیات»، «تاریخ» و حتی «زندگی‌نامه»ها، اگر درست روایت شوند، می‌توانند جان مخاطب را بیدار کنند. او به‌جای آن‌که تاریخ را با موضع‌گیری‌های خشک و از پیش‌تعیین ‌شده ارائه دهد، اجازه می‌داد سندها و روایت‌ها خود سخن بگویند. در این رویکرد، خواننده نه با ذهنیتی بسته بلکه با نگاهی تحلیلی روبه‌رو می‌شد و خود تصمیم می‌گرفت، چگونه ببیند و چگونه بیندیشد.

بیژن اشتری دیگر در میان ما نیست. اما صدا، دغدغه، وسواس و حساسیت او در انتخاب و ترجمه، میراثی است که برای همیشه باقی خواهد ماند. در روزگاری که دانستن و پرسیدن هزینه دارد، او از دانستن نترسید. سکوت نکرد، نوشت، ترجمه کرد، هشدار داد، و راه نشان داد. بیژن اشتری را باید نه فقط یک مترجم بلکه یک روشنفکر صامت دانست؛ کسی که با ترجمه به جای سخنرانی، راه آگاهی را نشان می‌داد. در گذر زمان، نسل‌هایی که به تاریخ دقیق، روایت بی‌سانسور و فهم ماهیت قدرت علاقه‌مندند همچنان به سراغ کتاب‌های بیژن اشتری خواهند رفت. کتاب‌هایی که نه تنها خواندنی بلکه ضرورتی برای فهم تاریخ معاصرند. او رفت اما کتاب‌هایش می‌مانند؛ به‌مثابۀ نوری در دل تاریکی و زبانی برای قربانیانی که سال‌ها پیش خاموش شدند.

منبع اصلی: روزنامه سازندگی

https://www.iran-emrooz.net/index.php/politic2/more/121485/

 بازگشت به خانه