بالاخره
وعده فرمانده یکی از نهادهای نظامی در شمال کشور محقق شد و از جهنم وعده داده شده
همراه با گذر از پل صراط و شب اول قبر رونمایی گردید. واقعیت اما این است که
ویدئوهای منتشر شده از این سازه در روزهای اخیر اسباب استهزاء بسیاری از ایرانیان
را فراهم آورده تا جایی که حتی عبورکنندگان از پل صراط هم به جای هراس از دیدن
صحنههای جهنم آشکارا خنده و شوخی میکنند. حال با این اوصاف شایسته است بپرسیم که
چرا با هجوم ایدههای مسخره روبرو شدهایم؟
نگاه اغراق شده به نقش رسانهها:
در جمهوری اسلامی با نگرشی نسبت به رسانهها روبرو هستیم که آنرا بیش از توانایی
خود ارزیابی میکند. نگاهی که معتقد است رسانه میتواند روز را شب و شب را روز به
مخاطب خود معرفی کند. دیدگاهی که باور دارد روایتها میتوانند واقعیتها را بر
خلاف ماهیت خود به مخاطبان بفروشند. این در حالیاست که دلایلی از جمله شکلگیری
مخاطب فعال، تکثر رسانههای مختلف، و نقش آفرینی هر چه بیشتر مخاطبان در دیالوگ با
رسانهها این باور را سست کرده است. اکنون روشن است که بدون همسویی واقعیتها با
روایتها، رسانهها قادر نیستند تاثیرگذاری زیادی داشته باشند. به نظر میرسد
نهادهای دستاندرکار در بازآفرینی جهنم همچنان در کمند این نگاه اغراقشده به
رسانهها گرفتاراند.
غفلت از تحولات دینداری:
به باور جامعهشناساندین ایران در ۴۶ سال گذشته با تغییرات جدی در عرصه دینداری
مواجه شده است به طوری که با وجود فربه شدن ابعاد مناسکی آن مانند برگزاری اعتکاف،
راهپیمایی اربعین، زیارت اماکن مقدس، و نوآوریهایی مانند تجمعات جاماندگان، اکنون
ما شاهد کاهش ابعاد اعتقادی دینداری بهویژه در میان نوجوانان هستیم. برخی از
جامعهشناساندین حتی آشکارا از ورود ایران به عصرپسادینی سخن میگویند و این
واقعیت را بر شواهد تجربی مبتنی میسازند. بر همین اساس به جرئت میتوان ادعا کرد
که بانیان
جهنمساز در پروژه مذکور از این تحولات مطالعه شده اخیر در عرصهدینداری آگاه
نبودهاند.
عدم آشنایی با ویژگیهای نسل زد:
پروژه بازنمایی جهنم به احتمال زیاد برای ایجاد هراس در نوجوانانی طراحی شده است که
به نسل زد شهره بوده و از سال ۱۴۰۱ نقش پررنگی در تحولات فرهنگی جامعه ایفا
نمودهاند. نسلی که قائل به پرسشگریهای رادیکال در عرصههای دینداری بوده و این
برنامهها را عمدتا به صورت فان تلقی میکند. از همین رو به جرئت میتوان ادعا کرد
که هدفگذاری این پروژه قطعا با ناکامی مواجه شده و بر تشکیک هرچه بیشتر این نسل
درباره برخی از باورهای دینی خواهد افزود. امری که باعث میشود تا انبان مبلغان
دینی در مواجهه با این نسل و اقناع ایشان از گذشته هم خالیتر شود.
نکته پایانی:
به نظر میرسد هراس از مجازات دنیوی یا اخروی زمانی موثر است که زندگی برای
انسانها از فرط شیرینی صبغه غافلانه به خود گرفته باشد (هراس از جهنم بر مخاطبانی
تاثیر دارد که با بهشت بر روی زمین سروکار داشته باشند). حال فارغ از کژسلیقهگی
های فراوان در این پروژه که آن را بیشتر به یک فانتزی شبیه ساخته است با دو پرسش
جدی مواجهیم که طراحان این برنامه باید به آنها پاسخ دهند؛ یکم: چرا ایشان به جای
جهنم به بازآرایی بهشت نپرداختهاند؟ و دوم: زیست روزمره ایرانیان چه شباهتها و
تفاوتهایی با پروژه ساخته شده از سوی آنها دارد؟