زمانی که فیلم "ابد و یک روز" را از شما دیدم، نه تنها شما را تحسین کردم بلکه در
تحسین این فیلم نوشتم و هنوز هم از نظرم دفاع میکنم. شما در زمان ساختن این فیلم
فقط ۲۶ سال داشتید و بر این باور بوذم که حتما در عرصه فیلمسازی به موفقیت های
بزرگتری نیز دست خواهید یافت. فیلمهای بعدی شما "متری شش و نیم" و "برادران لیلا"
نیز هیچیک فیلمهای بدی نبودند اما به اندازه ی فیلم اولتان مرا جذب نکردند. با
اینهمه شما را همچنان به عنوان یک فیلساز خوب میشناختم.
شما به موقعیت طبقه فرودست جامعه بسیار آگاهید و فیلمسازی را نیز بلدید و برای همین
روایتهایی که از این طبقه در فیلم میسازید، برای همه ملموس و باورپذیر میشوند.
اما همه چیز به اینجا ختم نمیشود. در سال ۱۴۰۱ در ایران جنبشی بوقوع پیوست که تمام
نگاهها را دگرگون کرد. شهامتی تکثیر شد که تا همین امروز بارو نکردنیست. زنانی به
خیابان آمدند که توپ و تانک هم جلودارشان نبود. آنها به خیابان آمدند برای
ابتداییترین حقوقشان. اما این حقوق را از کسی گدایی نکردند. باورمند آمدند. در نقش
"قربانی" نیامدند، به عنوان کنشگرآمدند. هزاران نفر دستگیر شدند صدها نفر کشته
شدند اما این شهامت تکثیر شده کار خود را کرد و امروز بسیاری از زنان در ایران بدون
حجاب اجباری به خیابان می آیند و بهایش را هم میپردازند. این شهامت تکثیر شد، حتی
در میان هنرمندان. همکارتان در فیلم قبلی تان، ترانه علیدوستی یکی از نمونه های
بارز این شهامت است.
بله، این جنبش تاثیری گذاشت که قابل بازگشت نیست. این جنبش از اعماق همان جامعهای
بیرون آمد که شما مدعی هستید در موردش فیلم میسازید. اما شما از این جنبش عقب
افتادید. آن را ندیدید یا به صلاحتان نبود که ببینیدش. شما از یکسو نقش خود به
عنوان فیلمساز قربانی را جار میزنید و از سوی دیگر حتی جرات پاسخ دادن به یک سوال
از خبرنگاران ایرانی و غیر ایرانی که در آن از این جنبش نام برده شده باشد را
ندارید و در کنفرانس مطبوعاتی به هیچیک پاسخ نمیدهید و با نگاه از بالا می فرمایید:
"من سوالی نشنیدم که بخواهم به آن جواب بدهم". البته شاید هم اصولا به این جنبش
نگاه مثبتی نداشته باشید چرا که زنان در آن از نقش قربانی بیرون آمدهاند و شما به
گواه همهی فیلمهای به قول خودتان "زن محور" تان نگاهی مردانه به زن داشتهاید و
زن قربانی و مظلوم را ستایش میکنید.
شما در فستیوالی حضور دارید که همکار دیگرتان جعفر پناهی در آن با شهامت تمام هم در
فیلمش و هم در مصاحبه هایش بدون اینکه خودش را سانسور کند، حرف می زند و تاکید
میکند که پس ار اتمام فستیوال به ایران باز خواهد گشت. جعفر پناهی بر خلاف شما معنا
و تاثیر این جنبش را نه تنها فهمیده، بلکه بخوبی آگاه است که تاثیر این جنبش بسیاری
معادلهها را بیبازگشت کرده، از جمله بازگشت به شرایط پیش از این جنبش. شما اما
هنوز در همان وضعیت پیش از جنبش گیر کرده اید و برای همین قابل باور نیستید و شاید
ناخودآگاه به ابزار حکومتی تبدیل شدهاید که امروز ترجیح میدهد شما سینماگر معترضش
باشید تا علیدوستیها و پناهیها و فراتر از آن، تا نیکاها و مهساها به محاق
فراموشی سپرده شوند.
جای هیچ تردیدی نیست که شما امروز در کن در برابر فیلمسازی چون پناهی، سینمای رسمی
ایران را نمایندگی میکنید و فیلم شما اولین حضور سینمای رسمی جمهوری اسلامی بعد
از جنبش "زن، زندگی، آزادی" است. پس از اعتراضها تعجب نکنید.
سعید روستایی گرامی، شما روزی همان نوید فیلم "ابد و یک روز" بودید، با استعداد و
یا حتی نابغه. اما استعداد و نبوغی که در آن آگاهی و هوشمندی و شهامت نباشد، از شما
یک فیلمساز متوسط محتاط میسازد که گذاشت استعدادش در تنگنای فشارهای حکومتی آدمکش
به ابتذال کشیده شود و البته در این صورت نیز باز شاید شخصیت نوید فیلم "ابد و یک
روز" در بزرگسالی را به تصویر بکشید.
پ.ن.:
این نامه را به قصد پیش از مراسم اهدای جوایز فستوال فیلم کن مینویسم و نظرات من چه
این فیلم جایزه بگیرد، چه نگیرد همین خواهد بود. فیلم را ندیده ام و در مورد آن
نظری هم نمیتوانم داشته باشم. حتما پریناز ایزدیار بازیگر توانایی است اما حتی اگر
مریل استریپ نیز میبود، تفاوتی نمیکرد و اصلا مسئلهی این مطلب نیست. مسئله
استفاده ابزاری حکومت از سعید روستایی است و عملکرد خود او در این مورد.