تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

8 اردیبهشت ماه 1404 -28 ماه آوریل 2025

زمان بازگشت روحانیت به حوزه و مساجد است

سعید پیوندی

داریوش شایگان در کتاب “هانری کربن، توپوگرافی معنوی اسلام ایرانی” (۱۹۹۰) روایتی دارد از آخرین دیدار با هانری کربن، شیعه‌شناس فرانسوی در آستانه انقلاب ۱۳۵۷. کربن در بستر بیماری و پیش از مرگ از شایگان پرسیده بود “داریوش عزیزم در ایران چه خبر است؟”. او با مشاهده خیز برداشتن روحانیون برای کسب قدرت سیاسی به شایگان گفته بود “این آخوندها دیوانه شده‌اند”.

آن‌چه برای کربن نامتعارف به نظر می‌رسید‌ وسوسه درهم‌آمیزی امر قدسی و معنویت بود با سیاست و قدرت این‌دنیایی حکومتی. آب روایت معنوی و عرفانی کربن از “اسلام ایرانی” با خوانش انقلابی از اسلام به عنوان “دین رهایی‌بخش” و مکتبی برای حکمرانی در یک جوی نمی‌رفت. حتا میشل فوکو هم در دام سراب این درهم‌آمیزی ناساز در زمانه‌ای که غرب گرفتار بحران اخلاقی (جنگ ویتنام، رسوایی واترگیت، کودتای شیلی...) افتاد و در مقالات کوتاه خود در آن دوران از “رویای ایرانی” و یا “روح ایران در جهان بدون روح” نوشت.

اسلام سیاسی و سودای کسب قدرت سیاسی از سال ۱۳۵۷ آغاز نشد. استقرار جمهوری اسلامی شاید نوعی انتقام تاریخی روحانیتی هم بود که با مقاومت در برابر مشروطیت و روند سکولاریزاسیون به سپهر سیاست گام گذاشت، با کسانی مانند نواب صفوی ادامه یافت و حرکت ۱۵ خرداد را شکل داد. با آن‌که همه روحانیت و نیروهای اسلام‌گرا با دینی شدن حداکثری حکومت و ولایت فقیه هم‌ساز نبودند، اما این گرایش بسیار زود توانست هژمونی نظام نوپا را از آن خود سازد. سقوط دولت بازرگان و بنی‌صدر بخشی از روند کسب هژمونی توسط روحانیت و بنیادگرایان دینی و نشانه شکست پروژه ادغام اسلام و ساختارهای دمکراتیک مدرن بود. به زودی برای همگان آشکار شد که آیت‌الله خمینی نه گاندی و مصدق است و نه در پی صلاح ملک و ملت. دغدغه اصلی او چیزی نبود جز تاسیس حکومتی اسلامی بر پایه شرع در دوران “غیبت” و صدور انقلاب.

امروز، پس از ۴۶ سال، روحانیت حکومتی و “اقازاده‌ها” همه‌کاره این کشورند. در کنار حضور در نهادهای اصلی حکومتی، بسیاری به تجارت و امور اقتصادی، مشاغل دولتی رنگانگ، واسطه‌گری و فعالیت‌های گوناگونی که هیچ ربطی به دین و تحصیلات حوزوی ندارند مشغولند و کار دین و “هدایت معنوی” به صورت شغل فرعی آن‌ها درآمده است.

در میان کارکردهای جدید روحانیت، آن‌چه شاید بیش از هر چیز هولناک باشد، نقش‌آفرینی در خشونت گسترده دولت دینی است. در همه ۴۶ سال گذشته قوه قضائیه، زندان‌ها، دستگاه‌های اطلاعاتی و نیروهای نظامی و امنیتی توسط روحانیت و نماد اصلی آن یعنی نهاد ولایت فقیه اداره شده است. گیلانی، ری‌شهری، شاهرودی، یزدی، خلخالی، آملی لاریجانی، موسوی اردبیلی، رئیسی، اژه‌ای، و بسیاری دیگر در لباس روحانیت پای هزاران حکم زندان، اعدام، ترور، کشتار خیابانی، شکنجه، آزار و تبعید مخالفان را امضاء کرده‌اند. صابون خشونت و بی‌رحمی کم‌نظیر روحانیت در قدرت به تن همه، از غیرخودی وابسته به حکومت شاه و مخالفان سکولار و دیندار تا خودی‌هایی مانند احمد خمینی و رفسنجانی خورده است.

از همه بدتر، در حکومتی که به نام دین و معنویت به میدان آمده روحانیون نقش اصلی را در ریاکاری دینی، سقوط اخلاقی و رونق فساد بازی می‌کند. حضور شماری از روحانیون در قدرت و نزدیکان آن‌ها در پرونده‌های فساد مالی نشانه میزان سقوط اخلاقی و معنوی این جماعت است. این واقعیت دارد که ظواهر اسلام در جامعه حضوری گسترده دارد. ولی دین حکومتی هم، دین تهی‌شده از معنا و اخلاق است و ریاکاری رایج روح رهبران و جامعه را مسموم کرده است.

وعده تکراری آقای خمینی از اوایل دهه چهل این بود که گویا اسلام و روحانیت طرحی برای اداره جامعه و ساختن بهشت زمینی دارند. او در سخنرانی سال ۱۳۴۳ در مسجد اعظم از شاه خواسته بود که هر هفته فقط ۲-۳ ساعت رادیو را به روحانیت بدهد برای تغییر فرهنگ و جامعه. بعدها هم بارها تکرار کرده بود که تخصص‌ها و دانش‌های لازم برای اداره کشور و اقتصاد در حوزه وجود دارد. این باور اسطوره‌گونه را بسیاری دیگر هم داشتند که اسلام به عنوان “کامل‌ترین” دین دارای برنامه برای زندگی و حکومت است.

پس از ۴۶ سال فرصت تاریخی و آزمون و خطا، نتایج دخالت روحانیت در حکومت در برابر همگان است و آن‌ها نمی‌توانند از زیر بار کارنامه ناکامی‌ها و شکست بزرگ خود شانه خالی کنند. آن‌چه بر سر ایران آمده، پی‌آمد مدیریت فاجعه‌بار و سیاست‌های اشتباه کسانی بوده که با بی‌خردی و ماجراجویی کشور را به این روز انداخته‌اند. ندانم‌کاری‌ها، فساد، نداشتن تخصص و توانایی مدیریتی و بیگانه بودن با دنیای امروز، سقوط فاجعه‌بار اقتصاد، فرهنگ، عدالت و رفاه اجتماعی را در پی آورده است. ایران در سایه حکومت اسلامی و رهبری روحانیت به یکی از ناکاراترین و فاسدترین کشورهای دنیا تبدیل شده است.

آن‌چه کربن پیش از تاریخ در خشت خام دیده بود، جامعه ایران خیلی زود در تجربه خود به آن رسید. دانش سیاست و جامعه‌شناسی درباره رابطه دین با قدرت سیاسی، چه در دنیای غرب چه در “شرق رویایی”، دور از واقعیت نبود. حکومت کار دین نیست و هیچ دینی برای حکومت‌کردن در دنیای کنونی ساخته نشده است. روحانیتی که قرار بود فرشته نجات سیاست دیو فساد باشد خود توسط سیاست به فساد آلوده شد و چیزی که فضیلت حکومت دینی در برابر نظام‌های سکولار خوانده می‌شد جز فاجعه سیاسی پی‌آمدی برای کشور شوربخت ما نداشت. جمع‌کردن بساط دین حکومتی و حکومت دینی و بازگشت به مساجد و حوزه‌های علمیه بهترین خدمتی است که روحانیت می‌تواند برای آینده ایران و نجات آن از این بن‌بست تاریخی انجام دهد.

برگرفته از کانال تلگرام سعید پیوندی

https://t.me/paivandisaeed

بازگشت به خانه