تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

27  فروردین ماه 1403 - 15 ماه آوریل 2024

ثمرهء محتوم روندهای تنش آفرین

نیما بهرامی

بعد از رویداد تروریستی هفت اکتبر، نظاره گر افزایش تنش بین ایران و اسرائیل در سطوح بسیار خطرناکی بوده ایم اما در این مطلب، جدای از اینکه این تنش ها منجر به نبردی تمام عیار شود یا خیر، به جنبهء دیگری از «بحرانی» خواهیم پرداخت ، که بر خلاف زد و خورد های نظامی، وقوع آن امری قطعی، حتمی و بسیار شدید خواهد بود و، در چند دههء اخیر، ثمرهء ادامهء روابط تنش آلود رژيم اسلامی با جهان بوده اما شاید در این فضای رعب آلود کمتر بدان پرداخته شده باشد. سخن از «اثرات اقتصادی» این تنش هاست.

شوربختانه نظام تصمیم گیری رژیم ایران بر مبنای «سنجش کارشناسانهء نفع و ضرر» کار نمی کند و. هستهء تصمیم ساز سیاسی این نظام دارای نگرشی آینده بین و طولانی مدت نیست.

این نکته بدان کعنا نیست که رژیم به این نگرش علاقمند نبوده و تمایلی نداشته است. رژیم در سال های اولیهء پس از جنگ با عراق، با طرح و اجرای نسبی برنامه های پنج ساله، تمایل خود را به این نوع تدوین برنامه ریزی های طولانی مدت نشان داده است اما، به دلیل ماهیت ایدئولوژیک حکومت و ارجحیت گسترش آرمان های به اصطلاح «آسمانی» بر «توسعهء زمینی»، این برنامه ها عقیم مانده و در نهایت بی حاصل رها گردیده اند.

در طول زمان، «شعارهای سالانه»ی خامنه ای جای برنامه های مدون و کارشناسی شده را گرفت، و محتوای نظام تصمیم گیری را از تصمیمات طولانی و میان مدت تهی نموده و صرفا عکس العمل هایی فی البداهه، لحظه ای، سلیقه ای، ایدئولوژیک، رانتی – اختلاسی، کارشناسی نشده، کوتاه مدت و عوام فریبانه را جایگزین آنها نمود.

تحریم‌های طولانی مدت نیز مزید بر علت گشته و اقتصاد ما بیش از پیش گروگان سیاست های تنش زای ملای لج باز شد.

طی یک دههء گذشته وضعیت بغرنج اقتصادی، مشروعیت سیاسی رژيم و امنیت ملی ایرانیان را به شدت تحت تاثیر قرار داده است. گزاره های حکومت جهت عبور از ابر بحران های پیش رو تنها بر مبنای درمان های علامتی، کوتاه اثر و مقطعی بوده و دیگر کتمان و انکار هزاران معضل – بحران اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعهء ایران امکان پذیر نیست و رهیافت دیرینهء نظام بصورت نادیده انگاشتن سیل بحران ها از طریق کشیدن سدهای بازدارنده دیگر کارکرد خود را از دست داده و مدت هاست که ترک های عمیق آن آشکار گشته است.

در میانهء گردباد حوادث، تنش های بین المللی مختلف، همچون وقایع اخیر، بنزینی ست بر آتش توفندهء گرفتاری های امروز ایران که فقیه نابخرد، بی توجه به عواقب دهشتناک آن، همچنان بر ادامهأ روش پیشین خود اصرار ورزیده و به گدار شتابندهء خود در مسیر منتهی به ناکجا آباد ادامه می دهد.  و لاجرم تهدیدات جنگی مابین ایران و اسرائیل، بیش از پیش سرمایه گذاری خارجی، توریسم، داد و ستد و غول های نفت و گاز را از بازار ایران دور نموده، انزوا و فقر بیشتر ایرانیان را در پی خواهد داشت.

کارشناسان اذعان دارند که عامل ضروری رونق در هر اقتصادی، ثبات، امنیت و آرامش بوده و سرمایه گذار بین المللی از بی ثباتی، تنش و ریسک گریزان است.

پر واضح است که فارغ از اینکه جنگی رخ دهد یا خیر، در پی آمد سیاست های تنش زا و خصمانهء چند دههء اخیر رژيم اسلامی با جامعه جهانی، ایرانیان بیش از پیش به درهء فقر مطلق سوق داده خواهند شد.

 

علت این سیاست های تنش زا در جمهوری اسلامی چیست؟

خامنه ای پیش از این صراحتا اعلام نموده است که نه جنگ خواهیم کرد و نه صلح! اما چرا؟ و عامل این سیاست کج دار و مریز چیست؟

یکی از موانع خودکامگی در رژیم های غیر دموکراتیک، طبقهء متوسط اجتماعی و نقش آن در تصمیم گیری های سیاسی ست. در فقدان این طبقهء خودبنیاد، آشکار است که وجود قشر تازه به دوران رسیده و بسیار مرفه وابسته به رانتی که در چند دههء اخیر توسط حکومت پدید آمده، و یا طبقات فرودست اجتماعی نیازمند به نان شب، هیچ مدام مانع وپیدایش و قدرت گرفتن یک رژیم استبدادی نخواهند بود. در نتیجه می توان اینگونه دریافت که، بخصوص از دههء هشتاد خورشیدی، خامنه ای عمدا جامعهء ایرانی را به سمت فقر سیاه سوق داده تا، همزمان با حذف رقبای خود در عرصهء قدرت، سکان سیاست ایران را بیش از پیش به کف خود گرفته و به تنها بازیگر این عرصه بدل گردد. او، با اتخاذ سیاست های غلط، طبقهء متوسط اجتماعی را عمدا به ورطهء نابودی کشانده است.

یکی از مهمترین ابزارها و اهداف او در این راه، انزوای بیش از پیش ایرانیان در جامعه جهانی بوده است و در این راستا، با اتخاذ عمدی سیاست های تنش زا، ایران را فقیر و منزوی کرده تا فضای داخلی را کاملا غیر دموکراتیک، یک دست و مطیع نماید. او البته تا کنون کار این تنش زایی را تنها تا بدانجا پیش برده که مبادا در دام یک جنگ ساقط کنندهء نظام قرار گیرد. بکار گیری گروه های نیابتی در جنگ های خاورمیانه نیز از همین روست.

در اینجاست که سیاست نه جنگ و نه توافق به مانیفست این مستبد بدل گردیده بطوری که نزدیکی به جامعه جهانی نتواند صلح و دموکراسی را برای کشور به ارمغان آورد. او آشکارا نسبت به فقر و انزوای اقتصادی ایران بی توجه است و در این مسیر حاز هیچ تلاش عمدی (همچون رد FATF ) دریغ نخواهد ورزید. این همان نگرشی است که در کرهء شمالی هم از آن به جهت دوری از جامعهء جهانی، اعمال جو خفقان و پرهیز از دموکراسی بهره برده اند.

 

نتیجه:

جدای از آنکه سیاست های تنش آمیز و مداخله گرایانهأ این حکومت به جنگی تمام عیار بدل شود یا خیر، باید هشدار داد که، در هر صورت، عدم ثبات و افزایش روزمرهء عامل ریسک در امر سرمایه گذاری در ایران، اقتصاد بسیار نحیف کشور را بیش از پیش آسیب پذیر نموده و حقیقتا دور نیست که دلار یک میلیون تومانی را هم شاهد باشیم.

باید تاکید داشت که، اگرچه نظام سیاسی و سیستم مذهب تشیع در ایران از این فروپاشی اقتصادی- اجتماعی جان سالم به در نخواهد برد، اما بعید نیست که عواقب این نوع حکمرانی برای دهه های متمادی، اثرات مخربی را بر جامعهء ایرانی تحمیل نماید؛ اثراتی که سایهء آنرا از هم اکنون بر خلقیات و روابط شهروندان کشورمان نظاره گر هستیم.

طبق نظریهء تکامل، عواملی همچون انعطاف، دگردیسی و قدرت تغییرپذیری بوده که سبب تداوم حیات جانداران گردیده است. شوربختانه نظام سیاسی ایران هیچگونه قابلیت انعطافی از خود بروز نداده و تصمیمات آن کاملا به شخصیت و روحیهء یک دنده، کینه ورز و ستیزه جوی ولایت فقیه گره خورده است.

این نظام بر خلاف قدرت بالای خود در بحران زائی، توانائی حل هیچ معضل جامعهء ایرانی را نداشته و با ادامه موجودیت خود تنها بر دامنهء این مشکلات خواهد افزود.

سوای اینکه با اسراییل جنگ بشود یا نه، این نظام، در اوج بی تدبیری و در بن بستی خود آفریده، نفس های آخر را می کشد و با بحران موجودیت جدی روبرو ست. لذا بی راه نیست اگر عنوان نمائیم که میخ نهائی در آینده ای نه چندان دور با چکش ولایت مطلقه فقیه بر تابوت رژيم اسلامی کوبیده خواهد شد.

25 فروردین 1403 – 13 آوریا 2024

بازگشت به خانه