تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

9  فروردین ماه 1403 - 28 ماه مارس 2024

سکولار چیست؟ آیا دین می‌تواند سکولار باشد؟

محمود فلکی

سید جواد طباطبایی در پندار "ایرانشهری"اش مدعی شد که اسلام "دین دنیا و قلمرو عرف [سکولار] را به رسمیت شناخته است. اسلام از همان آغاز سکولار بوده است."

حالا هم عده‌ای از به اصطلاح "روشنفکران دینی" که هوادار پندار "ایرانشهری" شده‌اند و می‌خواهند اسلامیت را به ایرانیت پیوند بزنند، این ادعا را تکرار می‌کنند.

من نخستین بار در کتاب "شیوه‌های اندیشیدن" اثرِ استاد یداله موقن تحلیل ایشان را در مورد نادرست بودنِ ادعای طباطبایی خواندم که در آن نشان دادند که دین نمی‌تواند سکولار باشد. بعد خودم در کتاب "نقش بازدارنده‌ی عرفان در رشد اندیشه در ایران" در ارتباط با بررسی و تحلیل پندار "ایرانشهری" ودر جاهای دیگر به آن پرداختم.

اخیرن آقای موقن دوباره در صفحه‌ی فیسبوک خود یا کانال تلگرام به کسانی که اسلام را سکولار می‌دانند با دلایل مشخص نشان می‌دهد که دین نمی‌تواند سکولار باشد. 

من در اینجا می‌کوشم از رهگذرِ اتمولوژی (ریشه‌شناسی واژگان) و معنای ترکیبات مدرنی که از واژه‌ی سکولار برآمده‌اند، نکاتی را در این راستا مطرح کنم. آنچه در اینجا می‌نویسم به عنوان تأیید و یا شاید تکمیل دلایل درستِ جناب موقن باشد:

واژه‌ی سکولار از واژه ی لاتینیِ saeculum  به معنی "جهان، زمان، سده" مشتق می‌شود که حالت صفتیِ آن (saecularis) یعنی "این‌جهانی، دنیوی، کفرآمیز." این واژه حتا در ستاره‌ شناسی یا زمین‌شناسی هم معنای ویژه‌ی خود را دارد که به بحث ما مربوط نمی‌شود.

سکولار در اصل و به طورکلی یعنی "این‌جهانی، دنیوی" (در برابر امور روحانی). تقریبن معادل آنچه که در دین زرتشتی به تفاوت دو پدیده‌ی مادی و مینوی قائل بودند. در ادبیات پارسی میانه (پهلوی) دو هستیِ مادی (این‌جهانی) و روحانی (آن‌جهانی یا مینوی) با مفهوم‌های "گِتیگ"  gêtīg  (در پارسی نوین، گیتی)  و "مِنوگ" mênôg  (در پارسی نوین، مینو) از هم تفکیک می‌شوند، که البته نباید gêtīg  را با gêhãn (گهان یا کیهان، معربِ آن، جهان) یکسان گرفت.

کلیسا نیز آنچه را که این‌جهانی یا دنیوی بوده، سکولار می‌نامید. اما پس از رنسانس و به‌ویژه در عصر روشنگری، این واژه در همان معنای این‌جهانی، منتها با مفهومی جدید به‌کار برده شد. به همین دلیل ترکیب‌های مختلفی از آن ساخته شده است: به‌مثل "حکومت سکولار"، یعنی حکومتی که نه بر پایه‌ی شریعت یا قوانین دینی یا الاهی، بلکه بر اساس مناسبات و قوانین انسانی-این‌جهانی بنا شده است که در آن، دین از حکومت جداست. یا "اخلاق سکولار"، یعنی در انتخاب امر خوب یا بد، درست یا اشتباه، دیگر معیار دینی یا شریعت نقشی ندارد، بلکه قانونی که برای همه یکسان است، به داوری می‌نشیند. یا وقتی می‌گوییم "اندیشه‌ی سکولار"، یعنی اندیشه‌ای که هستی را دیگر با ذهنیت اسطوره‌ای یا متافیزیک تبیین نمی‌کند، بلکه با خردورزی جهان را می‌شناسد و تببین می‌کند. یا وقتی گفته می‌شود به‌مثل "یهودی سکولار"، یعنی یهودی‌ای که دیگر وظایف و تکالیف دینی‌اش را نمی‌پذیرد یا آنها را اجرا نمی‌کند.

یکی از مشتقاتِ سکولار، "سکولاریزاسیون" است که به لحاظ حقوقی یعنی به عهده گرفتن یا مصادره‌ی اموال کلیسا توسط اداراتِ وابسته به مدیریتِ حکومت سکولار، که در کشورهای اروپای غربی به نسبت‌های مختلف به انجام رسیده است. سکولاریزاسیون به لحاظ فرهنگی یعنی آزادی انسان از همه‌ی بندهای دینی، و به لحاظ اجتماعی یعنی خصوصی کردنِ دین و از بین بردنِ کنترولِ دین بر حیات اجتماعی بشر که برآمدِ آن، حقوق بشر است.

در مجموع، سکولاریزاسیون زمانی در یک جامعه تحقق می‌یابد که دین نه حق دخالت در امور سیاسی را داشته باشد و نه حق تصیم‌گیری در قانون‌گذاری‌ها یا حق دخالت در نظام آموزشی را. 

"روشنفکران دینی" با این ادعا که اسلام دین دنیاست، چون قوانین یا شریعت آن، برای زندگی این‌جهانی تدوین شده است و "هر مؤمنی باید در محدوده‌ی احکام شرعی از همه مواهب دنیا بهره¬مند شود"، اسلام را به تبعیت از طباطبایی "سکولار" می‌دانند. مگر دین‌های دیگر کم و بیش قوانین دنیوی ویژه‌ی خود را در نظم اجتماعی بین افراد آن جامعه نداشتند یا ندارند؟ مگر در دین‌های دیگر "مؤمن" اجازه ندارد در محدوده‌ی احکام شرعی از همه مواهب دنیا یا "مزرعه‌ی آخرت"  بهره¬مند شود؟ در دین‌های دیگر، از جمله در یهودیت یا دین زرتشتی و مسیحیت هم می‌توان مناسبات دنیوی فراوانی مشاهده کرد، و به همین علت این واژه را در مسیحیت در مورد امور دنیوی به کار می‌بردند. اصولاً هر دینی برپایه‌ی استوار کردن نظم معین اجتماعی در مناسبات انسانی در شرایط زمانی-مکانیِ معین و با احکام شرعیِ ویژه‌ی خود، شکل یا هویت می‌یابد. اگر قرار باشد پیروان دینی از "مواهب دنیا بهره مند" نشوند یا قوانینی بر پایه‌ی مناسبات اجتماعی-دنیوی در آن عمل نکند، شیرازه‌ی آن دین از هم می‌پاشد. اما همان‌گونه که در تعریف بالا از سکولار مشاهده کردیم، سکولاریزاسیون زمانی می‌تواند اتفاق بیفتد که دین به امری خصوصی تبدیل شود و دخالتی در امور قانون‌گذاری، سیاست یا آموزش و... نداشته باشد. کدام حکومت دینی در طول تاریخ را می‌شناسیم که در آن چنین اتفاقی افتاده باشد؟ هیچ‌کدام! زیرا دین در بنیاد خود نه تنها سکولار (به مفهوم مدرنِ آن) نمی‌شود، بلکه حتا ضد مناسبات سکولار یا سکولاریزاسیون است. دین اما می‌تواند خود را با سکولاریزاسیون وفق بدهد، یعنی همان اتفاقی که در غرب، پس از رفورماسیون، به انجام رسیده است. منتها برخلاف نظر برخی این مسیحیت یا حتا پروتستانیسم نبود که باعث روشنگری و رشدِ اندیشگی در سوی شکل‌گیریِ مدرنیته شده است، بلکه مسیحیت برای بقای خود ناچار شد خود را با دستاوردهای روشنگری سازگار کند و به رفورم دست بزند. البته این نکته را هم باید افزود که چون پروتستانیسم نسبت به کاتولیسیسم در مواردی برخی از دگم‌های کاتولیک‌ها را کنار گذاشته بود و نیز مانند آنها یک رهبر یا پاپ مشخص برای دیکته کردن امور نداشت، در جاهایی در تسهیلِ پیشرفتِ روشنگری تا حدودی مؤثر بوده است.

این نکته را هم باید افزود که برخی گمان می‌کنند که سکولاریزاسیون ضد دین است. در اینجا به هیچ‌وجه مسئله‌ی ضدیت با این یا آن دین یا آیین نیست، بلکه خصوصی کردنِ دین به عنوان امری شخصی است. در نظام سکولار، همه‌ی انواع دین‌ها حق حفظ اعتقادات و اجرای مراسم دینی خود را دارند و به طور کلی از حقوق برابرِ شهروندی برخوردارند.

فروردین 1403

بازگشت به خانه