تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

14 اسفند ماه 1402 - 4 ماه مارس 2024

منشور همبستگی به روایت سعید بشیرتاش

در گفتگو با تلویزیون ایران اینترنشنال

مجری: همراه می شوم با سعید بشیرتاش، مسئول شورای مرکزی جبهه ۷ آبان از بروکسل. سلام می‌کنم به شما آقای بشیرتاش،.. خیلی ممنون که تشریف آوردید. در بخشی از این گفتگویی که روز جمعه مسیح علینژاد انجام داد با ایران انترنشنال، تلویحا اسمی از شما برده شد؛ البته از همسر شما خانم دریا صفایی نام برده شد، و در جایی خانم علینژاد گفتند که آقای پهلوی گفتند «اگر دریا صفایی نه، شوهرشان را اضافه کنیم» که آقای پهلوی توییت می‌کند که مخالفت شد. ابتدا به درخواست شما می گویم که تشریف آوردید و می خواستید که در مورد این صحبت بکنید در مورد صحبت های خانم علینژاد، صحبت های شما را می شنویم.

 

سعید بشیرتاش: خوب، اول از همه، واقعا برای من تعجب دارد که ما یک شیوه آخوندی را می‌شناسیم کهT برای نام بردن، از زنان نام شان را نمی برند و می‌گویند «زن فلان کس» و ظاهرا همچنین صحبت هایی در مورد خانم علینژاد شده و اینجا آمده و اینگونه برخورد کرده. به نظر من این شباهت زیادی دارد متاسفانه با آن ادبیات آخوندی. اما حالا صحبت هایی در مورد من، و همینطور در مورد دریا (صفائی، همسر آقای بشیرتاش) که در جریان اش هستم شد.

البته قبلا ایشان (علینژاد) هم صحبت کرده بود که «منشور شکست خورد». گفت «دریا پیشنهاد شد، دریا صفائی»، و قرار بوده ایشان (علینژاد) تماس بگیرد با دریا. و به گونه ای [گفت] که بینندگان خیال کردند که موافقت شده با حضور دریا. ولی روز جمعه [در مصاحبه با تلویزیون] گفت که مخالفت شد و قرار بود ایشان زنگ بزند به دریا، که البته هرگز نزد. و چندین هفته بعد از این صحبت ها، و حتی می‌شود گفت بیشتر از چندین هفته ، بود که منشور شکست بخورد و شاهزاده هم از آن آمدند بیرون. اما او که قرار بود به دریا زنگ بزند هرگز زنگ نزد.

در حالی که آن زمانی که قرار نبود زنگ بزند، یعنی ماه‌ها قبل از آن، دو یا سه سال پیش تر، مرتب به دریا زنگ می زد برای اینکه بگوید «یک سخنرانی برای من در پارلمان بلژیک درست کن». ولی بعد از اینکه قرار شد به دریا زنگ بزند، هنوز که هنوزه زنگی نزده.

البته از این صحبت کرده که همه مخالف بودند، چون دریا صفایی در بلژیک قسم خورده. گمان کنم غیر از شاهزاده که ملیت آمریکایی یا انگلیسی، اروپایی ندارد، بقیه همه قسم خوردند یا به ملکه انگلیس یا به قانون اساسی آمریکا. ولی من واقعا متوجه نمی شوم چرا آن قسم معتبر است ولی این قسم به هر حال ایراد دارد.

یک مسئله. دیگری که در مورد خود من هم صحبت شد که حالا من بعدا در این مورد صحبت می کنم، راجع به سه گروه صحبت کردند که عضو گروه منشور شدند، نمایندگان حزب مشروطه، شورای گذار و همینطور گروه تصمیم. واقعیت این است که اینها هرگز عضو نشدند، اینها مشاور بودند و کمک هایی می کردند، بنابراین، هم زمانی که منشور را اینها خواستند اعلام بکنند، این منشور را اینها مخالفت کردند و گفتند تولید دردسر می کند. ظاهرا خانم علینژاد گفته بود «نخیر از داخل ایران است و حتما باید ما این را سریعا منتشر کنیم».

پس از انتشار منشور، نه دریا و نه من علاقه ای به حضور در این گروه نداشتیم،.البته که بعدا توضیح می‌دهم چرا و دلیل اش هم خیلی مشخص است، توییت های من در آن زمان، بعد از انتشار منشور، مشخص می‌کند. همینطور دریا صفایی که دعوت شده بود به جشن تیرگان و به آنجا نرفت.

یک مسئلهء دیگر این بود که نام سه نفر برده شد و به هر حال (نامِ) من هم همینطور. ولی یک نفر چهارمی هم بود که خانم علینژاد نامش را نام نبرد. دکتر امیرحسین گنج‌بخش. دکتر امیرحسن گنج‌بخش یک جمهوری خواه با افکار سوسیال دموکرات، همانطور که آقای شهدایی یا آقای نقره کار هستند.

واقعیت این است که هدف شاهزاده این بود که این شورای همبستگی هرچه گسترده تر بشود که متاسفانه با مخالفت برخی از اعضاء روبرو می شد و حتی موقعی که کسی که در داخل ایران بود و الان در زندان است، حتی برجسته ای هم هست، تا ده یا پانزده روز قبل از انتشار منشور همکاری می‌کرد با اینها. پس از اینکه او اصرار داشت نام افراد بیشتری باشند، برای اینکه اجماع بیشتری ایجاد بشود و طیف های مختلف سیاسی در این همبستگی باشند، خانم مسیح علینژاد به شکلی ارتباط اش را با ایشان قطع کرد و الان در زندان هستند ایشان، برای اینکه [خانم مسیح علینژاد] اصولا علاقه داشتند که خودشان باشند و یکی دو نفر دیگر و حق خودشان می دانستند حتما حتما در یک شورایی باشند. حالا صحبت از این می‌کنند که می‌خواستند سمت نداشته باشند در آینده، ولی خوب موضوع این است که ما مردم ایران قبلا هم شاهد این بودند که کسی بود که می گفت من می خواهم بروم به قم و هیچ سمتی تا آخر عمرم نخواهم داشت.

 

مجری: جناب بشیرتاش، اجازه می خواهم ابتدا، [صاحبانِ] اسامی که بردید من بگویم هم امروز هم روز جمعه که خانم مسیح علینژاد اسامی را آوردند هر کدام از عزیزان علاقمند باشند، ایران انترنشنال این بستر را فراهم می‌کند که بیاید صحبت بکنند، خود شما هم نمونه بارز آن هستید، اگر موافق باشید برویم به سمت بحث منشور و اینکه امروز توییت کردید و گفتید که در ایران انترنشنال صحبت خواهید کرد و از علل شکست گروه منشور جورج تاون خواهید گفت، می‌شود برای ما توضیح بدهید از نظر شما علل شکست گروه منشور چه بوده؟

 

سعید بشیرتاش: ببینید نمایندگی نمی کرد مردم ایران را، این خودش مسئله خلی مهمی است. و بعد شفافیت در آن وجود نداشت، همچنان که خود مردم و خود ما هنوز نمی‌دانیم چه گذشت از اول تا آخر و بیان نمی‌شود و موقعی که صحبت می شود، می‌آیند یک تکه هایی را که به نظرشان به صلاح شان است می‌گویند، بشکلی تحریف واقعیت است و بشکلی عدم صداقت را من در این مسئله می بینم.  

یک مشکلی که ایجاد شد این بود که خود منشور آمد وارد یک سری مسائلی شد که اصلا به نظر من وظیفهء مجلس شورای ملی هست که داخل بشود، یا زمان نوشتن قانون اساسی. ولی این منشور آمد یک سری مسائلی را مطرح کرد که طبیعتا می توانست مورد توافق خیلی ها نباشد.

به ویژه اینکه بعضی از چیزها نگران کننده بود. مثلا قرار بود و در آن منشور آمده بود که پس از پیروزی و سرنگونی جمهوری اسلامی احزاب یا گروه های شبه نظامی اسلحه شان را به دولت آینده تحویل بدهند. این [موضوع] برداشته شد. طبیعی است که نگران کننده است. یک سری احزاب شبه نظامی اسلحه دارند، پس از شکست جمهوری اسلامی اینها اسلحه داشته باشند و اسلحه خودشان را تحویل ندهند؟ طبیعتا نگران کننده است.  یا اینکه [نام] ملت ایران از متن حذف شد. وجود داشت در آن منشور، ولی نام ملت حذف شد .

واقعیت این است که این منشور با پنهان کاری کامل نوشته شد و حتی تا یک روز قبل و تا چند ساعت قبل اش می گفتند به هیچ کس ندهید و کسی نباید در جریان آن باشد.

ترتیب این منشور خیلی هم مسئله ساز بود. ببینید، قرار گذاشته بودند که هر کسی بخواهد به این جمع بپیوندد، با اجماع همه باشد. یعنی بشکلی هر کسی حق وتو داشته باشد. من سئوالی که می خواهم بکنم از همه بینندگان [این است که] ببینید یک نفر بیشتر نبود که مسئول سیاسی یک گروه سیاسی بود، آن هم آقای مهتدی بود. آقای مهتدی در آنجا بود و می‌توانست که بگوید چه کسی وارد شود، چه کسی وارد نشود. برای اینکه همانطوری که خودشان هم گفته بودند باید به اجماع تصمیم گرفته می‌شد اگر کسی بخواهد وارد بشود. من پرسشی که دارم این است که آیا واقعا رئیس یک گروه سیاسی می تواند برود آنجا و بگوید که کدام گروه سیاسی می‌تواند وارد شود و کدام گروه سیاسی حق ورود ندارد؟ حالا کاری با آقای مهتدی نداریم، این شخص من باشم یا هر کس دیگری باشد، طبیعتا دموکراتیک نمی‌تواند باشد.

یعنی، علاوه بر اینکه عدم شفافیت وجود داشت، غیر دموکراتیک [هم] بود. شورای نگهبانی راه انداخته بودند و عده ای می‌گفتند که ما هستیم تصمیم می گیریم چه کسانی بیایند و چه کسانی نیایند؛ و به ویژه اینکه آقای مهتدی اصلا باور به ملت ایران ندارد، می گوید یک پروژهء شکست خورده است. این باعث می‌شود چنین کسی که ملت ایران را یک پروژه شکست خورده می‌داند و رسما می‌گوید کشور- ملت ایران وجود ندارد و باید ملت های دیگر جای ملت ایران در این جغرافیای سیاسی ایران قرار بگیرند، همچنین کسی بخواهد تایید بکند چه کسی وارد بشود یا نشود. مطمئنا نیروهای ایران گرا، نیروهایی که به موجودیت ایران به صورت جدی باور دارند، نمی‌توانند حضور داشته باشند.

همهء اینها متاسفانه یک نوع انحصار طلبی را ایجاد کرده بود. یک نوع دیکتاتور مابی و طبیعتا جنبش مهسا برای حقوق شهروندی و برای دموکراسی است و نمی‌شود یک سیستم جدید دیکتاتوری جایگزین آن سیستم کرد.

یکی دیگر از دلایل شکست گروه منشور این بود که (من در جمع بعضی از کارشناس های قبلی که در مورد مسئله ی ایران خیلی برای من به روز هستند و کاملا دنبال می‌کنند، چون خیلی درست گفتند) به نظر من چیزی که تکرار می‌کردند این بود که این گروه منشور اکثرشان اینفلوئنسر بودند و سلیبریتی، در حالی که واقعا  [ضرورت] یک کار است که باید در سیاست باشند.

 

مجری: جناب بشیرتاش باز هم یکبار دیگر من تاکید می‌کنم اسامی که شما بردید باز هم اینجا ما می توانیم میزبان شان باشیم، از طریق اسکایپ و هم اینجا حضوری می توانیم میزبان شان باشیم. شما یک توئیت دیگر دو روز پیش زدید و گفتید که اگر شورای انقلاب اسلامی ۵۷ واقعیتی از ارتجاع محض بود، گروه منشور، و شورایی همبستگی مهسا، «کاریکاتوری از ابتذال محض» بود. می‌توانم نظرتان را در مورد این تویت بدانم؟

 

سعید بشیرتاش: ببینید در مورد شخص به شخص بخواهم صحبت بکنم، گروه جورج تاون شروع شد از همان اول با علی کریمی، یکی از بهترین بازیکنان تاریخ آسیا، گلشیفتهء فراهانی، یک هنرپیشه مطرح، و نازنین بنیادی، و خانم مسیح علینژاد یک فعال حقوق زنان بود، و آقای اسماعیلیون دادخواه. همهء اینها حضور داشتند. اما واقعیت این است که اینها نقش خودشان را هرکدام می توانستند به تنهایی بازی کنند. اما اینها بنشینند دور هم و بعد هم به عنوان رهبران یک انقلاب و در کنارشان فقط یک فرد سیاسی - آن هم آقای عبدالله مهتدی باشد - این را تبدیل به نوعی ابتذال می‌کند که به هیچ وجه نسبتی با جامعه ایران ندارد، نمی‌تواند نمایندگی بکند.

من فکر می‌کنم اگر دنبال یک اتحاد باشیم باید بتواند حداکثر جامعه ایران را نمایندگی بکند، بر سر یک سری اصول مشترکی باشد، بسیار بسیار محدود، اینگونه نباشد که هر کسی خواست شرط خاص خودش را بگذارد و هیچ انحصارطلبی در آن نباشد بر اساس آن اصول.

 

مجری: جناب بشیرتاش با توجه به این مواردی که فرمودید اول اینکه چرا خود شما یا خانم دریا صفایی می‌خواستید که به این گروه ملحق بشوید؟

 

سعید بشیرتاش: من به شما پاسخ دادم. بعد از منشور اصلا نمی خواستیم وارد بشویم. همانطور که گفتم حتی دریا برای جشن تیرگان دعوت بود و نرفت. بعد خود من هم بعد از منشور چندین بار توئیت زدم.

ببیند اصلا صحبتی که با دریا می کردیم این بود که سوار شدن به اتوبوسی که می دانیم که به زودی به دره پرت می‌شود و وارد دره می‌شود، اشتباه محض است. پس از انتشار منشور، به هیچ وجه ما نمی خواستیم وارد این گروه منشور بشویم، برای اینکه آن را شکست خورده می دانستیم و غیر دمکراتیک.

 

مجری: پس چرا شاهزاده شما را پیشنهاد داده بودند یا خانم دریا صفایی را؟

 

سعید بشیرتاش: ببینید این بحثی بود که از قبل مطرح شده بود، اما شاهزاده با من در ارتباط، اینگونه نبود که به من زنگ بزند و بگویند «الان من می خواهم شما را معرفی بکنم»، یا به دریا. بحث های پیش از آن مطرح شده بود. حتی بسیار بسیار پیش از آن، حتی نه با شاهزاده، یعنی خود شاهزاده صحبتی با ما نکرده بود.

 

مجری: جناب بشیر تاش عذرخواهی می‌کنم مجددا می‌آیم وسط صحبت تان چون می‌خواهم بحث شکل بگیرد. با توجه به نکاتی که فرمودید و به علی کریمی اشاره کردید و به آقای مهتدی، با توجه به این نگاهی که می‌فرمایید و نگاه شاهزاده رضا پهلوی، چرا اصلا خودشان در این نداشتند.

 

سعید بشیرتاش: بله، گمان کنم تفاوت دیدگاه فاحشی وجود داشت. یک سری افرادی بودند که می گفتند ما هستیم که تعیین می‌کنیم همه چیز را. در حالی که شاهزاده نظرش بر این بود که باید گسترده بشود این شورا. واقعیت این است که چندین هفته، حتی زمانی که در بروکسل بودند، با من صحبت کردند. گفتند که با آنها صحبت شده و گفتند که اگر این شورا گسترش پیدا نکند و نتواند نمایندهءجریانات مختلف سیاسی بشود، چه چپ، چه راست، چه پادشاهی خواه، چه جمهوری خواه... اتفاقا افرادی که بهرحال شاهزاده پیشنهاد می‌کردند اکثریت بزرگ شان جالب این است که جمهوری خواه بودند و بعضا تاریخچه چپ داشتند. قای گنج بخش یا به هر حال شهدایی به عنوان مشاور بود آنجا، یا آقای مسعود نقره کار و اینکه حتی با ما صحبت می‌کردند که جبهه ۷ آبان هم بشکلی وارد آن ائتلاف گسترده سیاسی بشود و ما هم حضور داشته باشیم، یک هم چنین صحبتی را می کردند در ماه فوریه البته، و بر این باور بودند که تمام جریانات سیاسی که یکسری اصول بنیادین را باور دارند، باید بتوانند در این شورا شرکت بکنند تا بتوانند نمایندگی کامل داشته باشد. علت اینکه ایشان بیرون آمدند این بود که احساس کردند این شورا، یک شورایی است انحصار طلب که حاضر نیست حضور هیچ جریان سیاسی دیگری را بپذیرد. شاهزاده دنبال این نبوده که افرادی که طرفدارش هستند بروند، بلکه بتواند این شورا را نمایندگی بکند از جامعه ایران؛ و اتفاقا من فکر می کنم زمان آن فرا رسیده که با درس گرفتن از آنچه که گذشت، ببینید شورای همبستگی، منشور همبستگی این شکست خورده است، یک تجربه شکست خورده را نباید تکرار کرد، بلکه باید بر یک سری اصول مشخص،  برقراری یک دموکراسی سکولار مبتنی بر حقوق بشر که ضامن حفظ یکپارچگی ایران باشد. بدون شک باید بر سر این اصول همهء نیروهای سیاسی با هر عقیده ای که هستند هر نوع نظامی را که می خواهند، کنار هم قرار بگیرند، یک اتحاد ملی شکل بگیرد، این همان چیزی را که مردم ایران می خواهند و جان دادند. بابت اش در خیابان ها، هیچ کس از هیچ کس سئوال نکرد که جمهوری خواهی؟ پادشاهی خواهی؟ چپی؟ راستی؟ برای آزادی ایران همه متحد شدند و این بار هم با انحصار طلبی، بدون عدم صداقت، با دروغ، با عدم شفافیت نمی‌شود اتحادی را ایجاد کرد. ولی من امیدوارم با درس گرفتن از تجربهء شورای همبستگی بتوانیم یک اتحاد ملی برای گذار از جمهوری اسلامی پدید بیاوریم.

پیوند به ویدئوی این گفتگو

بازگشت به خانه