تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

7 اسفند ماه 1402 - 26 ماه فوریه 2024

سایهء مهسا بر انتخابات مجلس دوازدهم

ابوالفضل محققی

انتخابات مجلس دوازدهم زیر سایه جنبش بزرگ "زن، زندگی، آزادی" و عدم مشروعیت، ناکارآمدی، بحران‌ها، تورم کمرشکن، ابرچالش‌ها، روزهای تاریک و مخاطره‌آمیز ناشی از سیاست‌های نابخردانه که هیچ کورسوی امیدبخشی نسبت به آینده در آن دیده نمی‌شود، تا چند روز دیگر برگزار می‌شود. آن‌چه مسلم است حکومت مستبد و بی‌باور به سرنوشت مردم و آینده آن‌ها، نمایندگان مجلسی فرمایشی را آن‌گونه که خواست رهبر و جناح غالب‌شده می‌خواهد از صندوق‌های رأی بیرون خواهند آورد؛ مجلسی کاملاً دست‌چین‌شده که اگر مجلس فعلی گوشت ملت را می‌خورد اما استخوانی باقی می‌نهاد اگر ۲۲۷ نماینده در جریان جنبش مهسا از قوه قضائیه درخواست می‌کردند که دستگیرشدگان را به‌ شدیدترین مجازات یعنی اعدام محکوم کند، کاری که در عمل پیش رفت.

حال این مجلس تماماً یکپارچه که شاید آخرین سری دزدان قانونی نشسته بر دستگاه قانون‌گذاری باشند. با علم به این که منتخب مردم نیستند بی‌شرمانه‌تر و بی‌حیاتر به چپاول، غارت و دزدی و تصویب قوانینی دست خواهند زد که چیزی جز فرمان‌های صادره دستگاه قدرت نخواهد بود.

از نظر من در این دوره از انتخابات مجلس فرمایشی سخن از تحریم و ندادن رأی نیست! چرا که انتخاب حاکمیت و انتخاب مردم از مدت‌ها قبل صورت گرفته است.

هر دوره از انتخابات بخشی از مردم پشت به صندوق‌های رأی کردند و از مشروعیت نظام کاستند. انتخابات مجلس یازدهم با تمام دستکاری در آرا پائین‌ترین نرخ شرکت مردم را داشت. نرخی که در تهران به ۲۲ درصد واجدین شرایط تنزل یافت. عمده رأی‌ها را شهر‌ها و بخش‌های کوچک دادند. انتخاباتی که هنوز نه در آن زمان هواپیمای اوکراینی ساقط شده بود، نه جنبش عظیم مهسا که با خون هزاران جوان و نوجوان سرکوب شد و دامنه اعدام‌های آن تا امروز ادامه دارد، به‌وجود آمده بود؛ و نه روح وروان جامعه چنین زخم عمیق و دلخراش کشتار جوانان را در این ابعاد از نزدیک تجربه کرده بود.

این سرکوب و کشتار نسل جوان بزرگترین سایه‌ای است که بر فراز سر جمهوری اسلامی، بخوان "استبدادی ولایت فقیه " گسترده شده است. نسل جوانی که جز ستم و سرکوب از این حکومت ندیده وعمدتاً سن آن‌هایی که جنبش مهسا را آفریدند به انتخابات فرمایشی و کشمکش‌های اصول‌گرا، اصلاح‌طلب، و به اصطلاح اعتدالیون قد نمی‌دهد.

جمعیتی که طبق آخرین آمار میزان زیر ۱۵سال آن‌ها بالغ بر ۲۴ درصد و از ۱۵ سال تا ۲۹ سال ۲۵ درصد جمعیت ۸۵ میلیونی امروز است.

مسلم، بخش بسیار زیادی از این نیروی جوان ۴۹ درصدی که بدنه اصلی جنبش مهسا را تشکیل می‌دهند نه تنها شرکت‌کنندگان در انتخابات بلکه مبارزان در صف جدال با جمهوری اسلامی قرار دارند! که مبلغان اصلی عدم شرکت در خانواده‌ها، در دانشگاه‌ها، در مدارس، ادارات و مؤسسات خواهند بود.

آن بخش سن متوسط ۳۰ به بالا تا ۶۵ سال که ۴۴ درصد جامعه را تشکیل می‌دهند همان بخشی هستند که تعداد معینی که شاید به ۱۵ درصد هم نرسند زیر پوشش‌های گوناگون حمایتی رژیم قرار دارند. این‌ها اصلی‌ترین رأی‌دهندگان به حکومت خواهند بود. الباقی این جماعت ۴۴ درصدی کسانی هستند که بار اصلی مسئولیت خانواده، بار کمرشکن تورم و سختی معیشت را در کارخانجات، در ادارات، حتی در شغل‌های آزاد و ... بر دوش می‌کشند.

نوع زندگی ومسئولیت شان به‌گونه‌ای است که هنوز قادر به شرکت در جنیش اعتراضی با ویژگی‌های جنبش مهسا نیستند. اما همان کسانی هستند که آرام، آرام به اعتصابات و گردهمائی‌های اعتراضی مانند معلمان،، پرستاران کشیده می‌شوند. نیروی وسیعی که به دقت فروپاشی درونی رژیم و ریزش بدنه آن را زیر نظر دارد و به خاطر سن و موقعیت اجتماعی تأثیرگذار در بخش‌هائی از جامعه که هنوز قادر به گسستن از حکومت نیستند می‌باشد.

وضعیت بازنشستگان هم مشخص است. این نیروها از رژیم روی برگردانده و مخالف نظامند و رأی نمی‌دهند. از این رو رأی‌گیری از این مردم برای این انتخابات مضحک و شرم‌آور که چیزی جز بسیج سیاهی لشکر برای ولایت فقیه نیست از قبل صورت گرفته است.

اما در عین حال همان کسانی که در این انتخابات رأی نمی‌دهند، با همان دقتی که سیر نزولی و در عین حال سرکوبگری حکومت را رصد می‌کنند، با رأی ندادن و گسترش دامنه اعتراضات نقش خود را ایفا می‌کنند. چگونگی برخورد جریان‌ها‌ی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نسبت به نقشی که در متحد کردن و تعمیق بخشیدن به مبارزه مدنی مردم چه در داخل کشور وچه خارج از کشورایفا می‌نمایند را نیز مد نظر دارند! عامل مهمی که در قضاوتشان نسبت به اعلامیه‌های داده شده توسط این جریان‌ها در این کارزار انتخاباتی است.

دادن اعلامیه‌های مختلف با نام‌های مختلف و احیاناً اعلامیه‌هائی با امضای چند حزب و گروه با یکدیگر، ضمن این که عمل مثبتی تلقی می‌گردد. به شرطی می‌تواند شاه‌کلید اعتمادآفرینی باشد در دست مردم که از آن‌ها بوی یک اتحاد ملی استشمام شود.

آن‌چه که امروز می‌تواند تأثیرگذار و امیدآفرین در جنبش داخل کشور تلقی گردد نقش افراد و جریان‌های سیاسی در جهت حرکت به سوی یک ائتلاف همگانی برای امر مشخص حداقل به بهانه عدم شرکت و نه گفتن همگانی و یک‌صدا در این کارزار انتخاباتی‌ست.

ائتلافی موردی که می‌تواند سنجشگر میزان اقبال عمومی مردم نسبت به این ائتلاف گسترده اپوزیسیون باشد. پایه‌ریز یک سری ائتلاف‌های بعدی که در نهایت می‌تواند منجربه ائتلاف عمومی در جهت یاری رساندن به جنبش درون کشور گردد. بر پیش‌داوری و توهمات گروهی پایان دهد ودر عمل نشان دهد که هیچ امری بزرگتر و مهم‌تر از یاری رساندن به جنبش درون کشور نیست.

اتحادی که قوت قلب مبارزان داخل کشورمی‌شود. اتحادی فراتر از خواست‌های گروهی و منیت‌های شخصی.

عملی که با قبول آن اعتماد و اعتقاد خود را نسبت به انتخاب مردم، نسبت به همگامی برای رسیدن به هدف نخستین که همانا مبارزه متشکل بر علیه جمهوری اسلامی و جایگزینی حکومتی سکولار، دموکراتیک، برآمده از دل انتخاباتی کاملاً آزاد زیر نظر سازمان ملل باشد، نشان می‌دهد.

آن‌چه که امروز مبارزان داخل کشور، چه آن دسته از جوانان جنبش مهسا و چه آن دسته از طبقه متوسطی که می‌خواهد با اطمینان کافی نسبت به اتحاد ملی و نیروی عظیم خوابیده در این اتحاد وحدت‌بخش و امیدآفرین قدم در میدان نهد، دنبال می‌کنند؛ چیزی جز تلاش برای ایجاد چنین همگامی قدم به قدم نیست.

کارزار نه به انتخابات فرمایشی می‌تواند زمینه‌ساز همین ائتلاف حداقلی گردد.

به‌طور مشخص اعلامیه ائتلاف "همگامی برای جمهوری سوسیال دمکرات در ایران" که همگامی چند جریان سیاسی است، امری قابل تقدیر است!

اما اگر در همین محدوده عمل کند چبزی فراتر از اتحاد‌های شکل‌گرفته و پاشیده‌شده طی سالیان نخواهد بود و نخواهد توانست دایره وسیعی را پوشش دهد و امید توأم با حس قدرتمندی دهد.

برای اپوزیسیون خارج از کشور جهت نهادن حداقل تأثیر در جنبش داخل هیچ راهی جز تبدیل شدن به یک نیروی ائتلافی فراگیر که در این مرحله بتواند یاری‌رسان جنبش درون کشور و مبارزان جان بر کفی که در زندان‌ها و زیر فشارخردکننده رژیم در حال مبارزه هستند، وجود ندارد.

اگر به‌راستی خواهان سرنگونی این رژیم، پایان بخشیدن به این چرخه‌ی ویرانگر و خون‌ریز جمهوری اسلامی هستیم باید که از صمیم قلب و ارجح‌شمردن مسئله مردم و رهائی و سربلندی سرزمین مادری اراده کنیم! برای حداقل این مرحله از مبارزه مشترکاً عمل نمائیم.

وگرنه این اعلامیه‌ها بی‌مایه فطیر خواهند بود و خواننده‌ای را متأثر نخواهند کرد! جز نهادن یک علامت سوال؟ چگونه به این جریان‌های پراکنده و کوچک پُرهیاهو اعتماد کنیم؟

وقتی که نمی‌توانند بین خود به تفاهمی منطقی برسند و تمام این مدت جز گرفتن نیرو از یکدیگر کاری نکرده‌اند، چطور می‌توانند مردم را زیر یک شعار متحد کنند و به مبارزه داخل که جز از طریق اتحاد تمامی نیروهای مخالف جمهوری اسلامی در داخل عملی نیست یاری برسانند؟ چگونه؟

بازگشت به خانه