تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

14 بهمن ماه 1400 - 3  فوریه 2022

طراحی مشارکتی و تجربهء افریقای جنوبی

گفتگو با جمشید قراجه داغی

گفتگو کننده: اسماعیل نوری علا

پیشگفتار: در تمام طول دو سال گذشته، و با شیوع «کُوید19 – کرونا» و تخته بند شدن در خانه، یکی از خوشحالی های من فرصتی بود برای گفتگو با دوست ارچمندم، مهندس جمشیذ قراجه داغی، مدیرکل سابق سازمان مدیریت صنعتی در رژيم گذشته و یکی از مهمترین چهره های مربوط به برنامه های «توسعهء ایران» (که او خود واژهء development را نه به «توسعه» که به «شکوفائی» ترجمه می کنند). حاصل گفتگوهای ما متن بلندی شد که نخست در «گیتی مداری – شماره 10»، نشریهء تئوریک حزب سکولار دموکرات ایرانیان، منتشر شد و سپس (با افزودن چند مقاله از ایشان) بصورت کتاب از جانب انتشارات مهری در لندن، به اصطلاح قدما، به زیور چاپ آراسته شد. در قسمتی از آن گفتگو صحبت ما به روشی به نام «طراحى مشاركتى» (Interactive Design ) کشید که دوست و استاد ایشان، راسل ايكاف، مبتكر آن بود و مهندس قرجه داغی هم آن را در اجراى تحولات فرهنگى و ايجاد نظام هاى جايگزين به كمال رسانده و در چندين مورد با موفقيت اجرا کرده بود. در رابطه با آنچه در کشورمان می گذرد بی فایده نمی بینم که آن تکه از گفتگو را در اینجا عیناً نقل کنم و خوانندگان را به مطالعهء کل آن گفتگو در گیتی مداری، و نیز مقالات مهندس قراجه داغی در کتاب چاپ شده، تشویق نمایم. اسماعیل نوری علا

نوری علا: من می دانم که شما در چندين مورد از روشى بنام «طراحى مشاركتى» (Interactive Design ) استفاده کرده ايد و می دانم که چند نمونه از کاربرد اين روش را در کتاب تان، و تحت عنوان «معدودى با شهامت» (Gutsy few)  بطور كامل شرح داده ايد و علاقمندان می توانند به آن مراجعه کنند؛ اما در گفتگوی کنونی ما مهمتر از هر چيز آشنا کردن مخاطب با روش طراحى مشاركتى شماست - حتى اگر كلى و بطور خلاصه باشد.

قراجه داغی: با كمال ميل سعى می كنم اصول كلى و چگونگى استفاده از اين روش را، در راستای «از نو آفرينى سیستم برای آينده» (و البته بدون توجه به شرايط حاكم كه نيازمند تغييراتى در روش اجرائى است) شرح دهم و پس از آن، براى روشن تر شدن مطلب، به سوالات شما پاسخ دهم.

- نظام هاى اجتماعى نمی توانند بدون توجه به آنچه در گذشته بر آنان رفته است، و نيز بدون توجه به تصوير مشتركى كه در حافظهء فرهنگى آنان ذخيره شده، راه آيندهء خود را انتخاب كنند و، مادامى كه اصول سازمان دهندهء يك نظم اجتماعى بدون چالش و ثابت باقی بماند، نظام هاى اجتماعى در تمام سطوح خود (خانواده، گروه، سازمان، و كل نظام) با سماجت به تكرار نظمى كه در عمق حافظه مشترك فرهنگى جامعه ذخيره شده ادامه می دهند.

- در عين حال، تاكيد بر اين نكته مهم است كه هيچ حركتى براى رسيدن به خواسته هاى تحول  طلبانهء ما، بدون توجه انتقادی به «تصوير مشترك» و ارزش ها برخاسته از آن، كه در طى زمان به ما تلقين شده به نتيجه نمي رسد.

- لذا، براى اعمال تغيير بنيانى در رفتار سيستم هاى اجتماعى، بايد «تصوير مشترك» آن تغيير يابد.

- اين مهم نيازمند يك روند «طراحى مشاركتى» است؛ زيرا روابط پايدار بين اعضاى يك نظام اجتماعى و برداشت آنان از ارزش هاى پنهان در حافظهء مشترك را نمي توان به سادگى به چالش گرفت و اين مهم نيازمند فراهم ساختن زمينهء مساعد براى مشاركت بازيگران اصلى يك نظام در بازسازى و طراحى مجدد آن است.

مراحل سه گانهء روند «طراحى مشاركتى» براى «از نوآفرينى» هم بقرار زير است:

حركت اول: معطوف به شناخت آينده ای است كه در صورت ادامهء وضع موجود فرا خواهد رسید. این به معنی شناختن نتیجهء منطقى و احتمالی عملكرد رفتار امروزى سيستم و علت بى سامانى و آشفتگى در نظم موجود و ناظر بر آينده ای است كه، در غياب يك برنامهء جدى براى تغيير، همهء اعضاى سيستم را تهديد مي كند. من بارها شاهد آن بوده ام كه شناخت اين تهديد انگيزهء لازم را براى مشاركت جدى در از نوآفرينى نظم موجود ايجاد مي كند.

حركت دوم: طراحى يك نظام ايده آل با مشاركت بازيگران اصلى كه جوابگوى برداشت آنان از خواسته ها و نيازها مشترك باشد. اين همان آفرينش «نظم ثانوي» است كه تصوير مشترك را بطو غير قابل برگشتى متحول مي سازد. طراحى يك نظم يا يك آيندهء ايده آل با اين فرض آغاز مي شود كه نظم موجود بطور ناگهانى از بين رفته است ولى «محيط آن» بدون هيچ تغييرى در جاى خود باقي مانده است. طراحان موظف هستند نسل بعدى سيستم‌ را كه جانشين نظم فعلى خواهد شد بنحوى بيافرينند كه بتواند در همين محيط زنده بماند، از نظر مالى خودكفا باشد، و از ظهور مجدد آشفتگى و بى سامانى نظم گذشته جلوگيری کند.     تجربهء شخصى من در اجراى ده ها پروژهء مشابه نشان مي دهد كه امكان رسيدن به توافق بين بازيگران يك سيستم، با شرکت در طراحى نظم ايده آل، از هر روش ديگرى بيشتر است؛ زيرا كه در اكثر مواقع منشاء اصلي اختلافات زائيدهء محدوديت ها و برداشت هاى متفاوتى است كه افراد با توجه به شرايط خاص و مدل ذهنى خود آن را ساخته و پرداخته اند. در غياب اين محدوديت ها، و با استفاده از روش طراحی دیالکتیک، امكان رسيدن به يك توافق از هر مورد ديگرى بيشتر است. توافق در آفرينش يك «طرح ايده آل» معرف آن است كه نورى در انتهاى تونل ديده مي شود و در واقع، در غياب محدوديت هاى نظام، راه حلى براى آشفتگى موجود وجود دارد. در نتيجه می بايست توجه را به شناخت و بر طرف كردن اين محدوديت ها معطوف کرد.

حركت سوم: حركت بسوى تحقق بخشی به اين طرح دلخواه و عملى کردن يك طرح آرمانى در دنياى واقعى از طريق تقريب سازى مكرر آن است.

اولين قدم در اين مرحله شناخت و درك محدوديت هائى است كه در شرايط موجود حذف آنان از محدودهء قدرت طراحان نظم ايده آل خارج است. اما بكار گرفتن همين محدوديت ها به اولين تقريب طرح ايده آل منجر مي شود.

قدم بعدى شناخت محدوديت ‌هايى است كه حذف آنها نيازمند يافتن «زمان، منابع، و اطلاعات لازم» است. این محدودیت های سه گانه را «محدوديت هاى يونيورسال» (universal constrain) می خوانند و چارهء آنها هرگز بحد دلخواه در دسترس هيچ طرحى نيست و تنها با توجه به امكانات قابل دسترسى در تقريب دوم ممکن شده و برنامه ريزى براى تامين بيشتر اين امكانات را بدنبال خود می آورد.

حركت سوم يا آخرين كوشش معطوف درگيرى و خنثى كردن برداشت هائي است كه ناخودآگاه عامل ايجاد ترس و نا امنى در كسانى مي شود كه بطور مستقيم يا غير مستقيم منافع خود را در هر تغييرى در خطر مي بينند.

 

نورى علا: من شنيده ام كه شما اين روش را با موفقيت در افريقاى جنوبى بکار برده ايد و قصد دارم در گفتگوهای آينده از شما در مورد آن تجربه پرسش کنم. اما اکنون علاقمندم که بدانم شما چرا از همان روش بکار رفته در افریقای جنوبی در حل مسئلهء ايران امروز استفاده نمی کنيد؟

قراجه داغى: به این علت که اين روش، با توجه به نوع تضادها و خصوصيات طرفين دعوا و شرايط حاكم، نيازمند تغييراتى در نوع اجرا است و من ادعا ندارم كه اين روش بدون هیچ تغييری در تمام شرايط كارساز باشد.

  بله، روزگاری، بنا به دعوت جناب دكلارك (رئيس جمهور افريقاى جنوبى) و با مشاركت جناب ماندلا (رهبر مخالفان كه در آن زمان در زندان بود) اين روش را براى حل اختلاف بين دولت و مخالفان بکار بردم. ولي در جواب اين سوال شما بايد بگويم كه براى من شرایط و امكانات آفریقای جنوبى صد درصد با شرایط ایران فرق عمده داشت. رهبران درگير در افريقاى جنوبى نه تنها مورد قبول همهء طرفداران خود بودند بلكه دو انسان استثنائى، فارغ از اسارت هاى مكتبى، و خالى از هر نوع كينه و عداوت بوده، و خواسته اى جز برقرارى صلح و آرامش و ايجاد كشورى كه بدون تضاد و تبعيض نژادى و قومى اداره شود نداشتند. بخصوص اينكه انجام اين مهم را به زير دستان خود واگذار نكردند و هر دو با اشتياق كامل در طراحى نظم ايده آل شركت کردند.

اين را مقايسه كنيد با شرايط ايران ما كه نه تنها رهبرانى كه مورد قبول همهء مخالفين باشند نداريم بلكه حاكمان اسلامى نيز نه تنها علاقه كه دانش لازم براى شركت در يك پروژهء طراحى را ندارند. بهر حال، بنظر من «مسئلهء ايران فرسودگى فرهنگى است»؛ مسئله ای كه بسيار پيچيده تر از مورد افريقاى جنوبي است.

 

نوری علا: شما خود می دانيد که من همیشه در جستجوی يک چنين راه حل هائی بوده ام و به آن بعنوان «آينده نگری» نگاه كرده ام. ما هم آنچه را که می خواهيم به دور بريزيم می شناسيم اما آنچه که مي خواهيم داشته باشيم را به درستى نمي شناسيم و نمي دانيم كه نظم آينده از چه عواملی تشکيل می شود و چطور ساخته می شود. به نظر شما راه رسيدن به اين دانش چيست؟

قراجه داغی: من فکر می کنم که گرفتارى مهم ما ايرانیان چيزی جز «رفتار فرهنگى» خودمان نیست. برای مثال، به يکی از اين رفتارها توجه کنيد: ما بخاطر حافظهء تاريخى مان، و تبلیغات چپ و اسلامی، به حاكمان خود اعتماد و اعتقادی نداريم و آنان را وابسته به خارجيان و مجرى اوامر آنان - مخصوصا دولت هاى غربى و امپرياليستی – مي پنداريم. من ايرانی عادت کرده ام که با هر چیزی که «دولت وقت» بخواهد مخالف باشم و با هر آنچه که آن دولت مخالف باشد موافقت کنم. مثلاً يادمان هست که زمانی کسی حاضر نبود همین سرود «ای ایران» را بخواند اما اكنون «ای ایران، ای مرز پرگهر» خیلی هم مردمی شده است، چرا؟ چون سیخ چشم حکومت اسلامی ضد ايران است. یا زمانی رضاشاه علاقمند بود که یک سری شعرها و آهنگ های مربوط به ایران بوجود آيد تا در مقابل اسلام نوعی روحيهء ناسیونالیستی به ایران بازگردد. مردم ما اما، با تحريك علماى مذهبى و رهبران چپى، سرودهای ميهنی را به تمسخر می گرفتند. يا بزرگداشت شاه فقيد از كورش بزرگ در جشن هاى ٢٥٠٠ ساله با انواع طنزها روبرو شد، ولى اين روزها به بهانه هاى مختلف و علىرغم اشكالاتى كه نظم حاكم ايجاد كرده، گروه هاى چند هزار نفرى در مزار كورش كبير جمع مي شوند و اداى احترام مي كنند.

 

نوری علا: و به نظر شما اين «رفتار فرهنگی» خود موجب بازماندگی است؟

قراجه داعی: بله، و به همين دليل فکر می کنم كه تنها عوض شدن حکومت مشکل ما را حل نمي كند. ما، يعنى همهء اقوام ايرانی، بايد اول و با هم در بارهء تعريف هاى «عملى» بعضي از ارزش ها و مفاهيم (مثلا غربزدگى، تهاجم فرهنگى، استقلال، آزادی، امنيت و عدالت) به توافق برسيم و بالاخره بدانيم كه چگونه برداشت هاى ما از اين مفاهيم می توانند مجموعاً نظم دلخواه ما را بوجود آورند.

ما بايد تضاد هائى را كه مابين اين تعاريف و برداشت هاى عملى وجود دارد بشناسيم و، با تجديد نظر در برداشت هاى خود در رفع اين تضاد ها بكوشيم و، با شناخت و بكار گرفتن برداشت هاى جديد خود از اين مفاهيم، يک نظم «ايده آل» را ترسيم کنيم؛  سپس، به شناخت محدودیت‌های واقعی و عملی يپردازيم و به اين بیاندیشیم كه چگونه می توانيم آنها را از سر راه پياده كردن ايده آل مان برداريم.

 

نوری علا: پيشنهاد می کنم اين مقابله و مقایسه کردن «ايده آل» با «مشکل» را با مثال روشن کنيد.

قراجه داغی: مثلا، فکر کنيد که ما به اين نتيجه برسیم که یکی از مشکلات ما وجود ۷۰ میلیون مسلمان متعصب است که چون خود را اکثريت می دانند بخود اين حق را داده اند كه مذهب شيعه را دين رسمی کشور سازند. اما ما می دانيم که هيچ دين و مذهبى، هر چقدر هم بى نظير باشد، بطور پويا و بدون وجود آزادی نقد، خود را با شرايط روز تطبيق نمي دهد. از طرف ديگر، می دانیم که تحول فرهنگی با تحول مذهبى آغاز می شود و اين مشکل اصلی ما است. حال روشن است که برای رسیدن به نظام ايده آل خودمان (هرچه که باشد) بايد همين مشکل مان را برطرف کنیم. آنوقت است كه لزوماً به اين نتيجه می رسیم که در قدم اول بايد این «رسمیت» منتفی شود؛ یعنی قبول كنيم كه، در راستای تضمين «آزادی مذاهب» هیچ مذهبی نمی تواند رسمی باشد. یعنی، حتی برای شکوفایی خود مذهب هم، لازم است از رسمی شدن آن جلوگيرى کرد. همچنانكه براى برقراری آزادى عقيده هيچ عقیده ای نمی تواند رسميت یابد.

 

نوری علا: اين روزها که خواست های بعضی ها خيلی بالاتر از اين ها شده و اظهار عقيده می کنند که اصلاً باید اين مذهب از خاک ايران ريشه کن شود.

قراجه داغی: از اين حرف های ناممکن زياد گفته می شود. اما ما داریم از ملتی صحبت می‌کنیم كه مذهب در تمام شئون زندگى او نقش عمده دارد. بهر حال ريشه كن كردن هيچ مذهبى در هيچ كشورى امكان پذير نيست و اين حرف فقط حکم يك شوخى را دارد. اما همیشه می توانيم بگوییم که مذهب ما هم، مثل ديگر مذاهب، باید خود را به روز کند چرا که همیشه امکان انجام چنین امری با تغيير در چند فرض بی منطق وجود دارد.

****

کارتون زیر در یکی از نشریات افریقای جنوبی منتشر و بوسیله گیتی مداری ترجمه شده است:

بازگشت به خانه