تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

 12 اردیبهشت ماه 1398 ـ  1 ماه مه 2020

سخنی کوتاه با دکتر نوری علا: دولت در تبعید، آری یا نه؟

عبدالستار دوشوکی

دکتر نوری علای گرامی

       قبل از هر چیز، با آرزوی سلامتی و بهروزی را برای جنابعالی و خانواده، درخواست ابهام زدایی و روشنگری در مورد مواضع و سخنان شما دارم.

       مصاحبه جنابعالی با آقای فرامرز فروزنده را دیدم. نکات خوب و آموزنده و همچنین مبهم فراوانی در آن وجود داشت, از جمله " دولت گذار آری؛ اما دولت در تبعید نه". حال فرق این دو (به استثنای واژه ها) چیست؛ من نمی دانم.  بهر  روی از این و بسیاری از موارد دیگر بگذریم چون این حق  محترم جنابعالی است که این عقیده را داشته باشید و آن را اظهار بفرمائید؛ و از یکی دفاع کنید و دیگری را نفی.

       ولی بنده این مقوله را اصلا متوجه نشدم که جنابعالی فرمودید بجای ایجاد نهاد آلترناتیو دولت (Government)، باید دنبال نهاد آلترناتیو حکومت (State) باشیم.  یعنی گویی که هدف "دولت در تبعید" مطرح شده (که هنوز تشکیل نشده) فقط تغییر دولت حسن روحانی است، در صورتی که باید کل نظام (یعنی حکومت) را تغییر بدهیم.

       آیت الله خمینی که دولت بازرگان را تشکیل داد, منظورش فقط سرنگونی دولت شاهپور بختیار نبود بلکه برنامه دولت موقت سرنگونی کل نظام پادشاهی بود. شما می توانید دولت (Government) تحت هر عنوانی نظیر دولت گذار یا دولت موقت یا دولت در تبعید و غیره داشته باشید که هدف آن سرنگونی کل نظام است. ولی هرگز در تاریخ سابقه نداشته که گروهی بجای تشکیل دولت آلترناتیو با هدف مشخص سرنگونی نظام حاکم، آلترناتیو حکومت یا حاکمیت (State) را برای نابودی کل کشور که در حقوق و عرف بین المللی بعنوان حاکمیت یا کلیت یک کشور شناخته شده از نظر حقوق بین المللی می باشد تشکیل بدهید.  اتفاقا آنهایی که خواهان جدایی از ایران هستند از منظر حقوق بین المللی خواهان نابودی کل کشور (State) هستند و مشخصا با دولت روحانی دشمنی یا مخالفت خاصی ندارند. مطمئن هستم که جنابعالی اصلا جزو این گروه نبوده و نیستید.

       جنابعالی اگر به اینترنت رجوع بفرمائید و در ویکی پدیا و سایت های معتبر دیگر دولت آلترناتیو (Alternative Government) را جستجو بکنید, مشاهده خواهید کرد که در طول تاریخ مخالفان یک نظام همواره دولت (تحت عناوین و واژه های مختلف) تشکیل داده اند تا کل آن نظام را ساقط کنند. حتی یک مورد هم وجود ندارد که مخالفان برای سرنگونی کل یک نظام حاکم, حاکمیت آلترناتیو (Alternative State) تشکیل داده اند؟  مگر آنکه مثل یوگسلاوی سابق خواهان فروپاشی کل کشور به عنوان یک حاکمیت شناخته شده (State) باشند.

       یا مثلا در مورد  عبث بودن تشکیل آلترناتیوها توسط طیف های مختلف اپوزیسیون فرمودید: "همه این حرف ها بیمورد و کشک است. تا زمانی که مردم بیرون نیایند و بگویند کدام آلترناتیو را می خواهند؟"

این استدلال جنابعالی مرا به یاد مرغ و تخم مرغ می اندازد که کدام یکی اول به صحنه هستی پای نهاد. سوال بدیهی و واضح این است: اگر قبل از بیرون آمدن مردم به خیابان, آلترناتیوهای مختلف وجود نداشته باشند, مردم چه جوری بگویند که مثلا کدام آلترناتیو موجود را بر دیگری ترجیح می دهند؟

       یا مثلا در جای دیگری می فرمائید که: "حدود ده سال پیش از طرف شبکه سکولارهای سبز طرح مشابه ای را در گفتگو با "رضا پهلوی" مطرح کرده بودید, و ایشان همین طرح جنابعالی را کپی کردند و شورای ملی را بوجود آوردند و از ضرورت "دولت موقت" دفاع کردند." یعنی بهر حال جنابعالی و یارانتان نیز با طرح "دولت موقت" در خارج از کشور (یعنی همان تبعید) موافق بودید, آنهم ظاهرا یا ضمنی به شرطی که طراح و شارح آن شبکه سکولارهای سبز باشد. همانگونه که اکنون نیز با تشکیل یک دولت موافق هستید, به شرطی که اسم آن "دولت گذار" باشد و نه "دولت در تبعید".

       بهر حال امیدوارم در مورد این نکات روشنگری بفرمائید. با آرزوی بهترین ها و شادکامی و سلامتی.

       عبدالستار دوشوکی

 

رفع ابهامات در خوانش آقای دوشوکی

اسماعيل نوری علا

با درود خدمت آقای دوشوکی گرامی،

       از لطف شما در نامهء سرگشاده ای که خطاب به من نوشته ايد متشکرم، هرچند که با خواندن اين جملهء شما که در گفتگوی من با آقای فرامرز فروزنده «نکات خوب و آموزنده و همچنین مبهم فراوانی وجود دارد» درنیافتم که چگونه سخنی که آدم با هوشی چون شما آن را «مبهم» بيابد می تواند در عين حال «خوب و آموزنده» هم باشد. يا کاش در کنار نکات مبهمی که يافته ايد (و از نظر من کل گفتار من بر اساس آنها تنظيم شده) به نکات خوب و آموزنده اش هم اشاره می کرديد تا من در تفکيک اين دو نوع سخن راهنمائی شوم.

       اما، خواندن چند بارهء نامهء کوتاه شما، فقط اين نکته را بر من آشکار ساخت که شما نه با اصطلاحات رايج علوم اجتماعی و سیاسی آشنائی داريد و نه علاقه ای در بکار بردن هر اصطلاح در جای مناسب خود؛ و لذا، در قبال اينکه من گفته ام «دولت گذار آری، اما دولت در تبعید نه»، می نویسید: «حال فرق این دو (به استثنای واژه ها) چیست؛ من نمی دانم!» و، در جوار اين عدم تشخیص فرق اصطلاحات علمی، توضيح داده ايد که خودتان هم يک «جدول اصطلاحات» داريد که با بکار بردن آن می توانيد هر کسی را بهر خطائی متهم کنيد.  

       مثلاً، در همين نامهء خود می گوئيد:

       1. منظور از «حکومت» همان state است

       2. اما state به معنی «کشور» است

       3. پس نوری علا که می گويد «بايد حکومت را برانداخت» قصدش «براندازی کشور» است

       4. و برانداختن کشور هم چيزی نيست جز تجزيهء کشور!

       حال، با اينکه در ترجمهء شما از سخن من ديگر ابهامی وجود ندارد اما شما، در عين آوردن اين خوانش مشحص و روشن، از من می خواهيد تا «ابهامات» را رفع کنم. باشد، من، در راستای خواست شما، از اين آغاز می کنم که شما از همان ابتدای کار «خشت اول را کج نهاده ايد» و طبعاً «ديوارتان تا ثريا کج می رود» و عاقبت هم - آشکارا - بر سر من خراب می شود!

       چرا خشت اول تان کج نهاده شده؟ برای اينکه منظور من (که فکر می کنم هر دانشجوی علوم سياسی آن را بداند) از «حکومت» اصلاً «کشور» نیست بلکه نظرم به «رژيم حاکم بر یک کشور» است. اما شما سه مفهوم «حکومت و کشور و رژيم» را با هم مخلوط می فهميد.

       توضيح می دهم: در علوم سياسی، مثل هر علم ديگری، الفاظ دارای معانی مختلف و دقيقی هستند و بين اين معانی هم سيم خاردار کشيده شده است. همانگونه که در علوم زيستی و در تشريح اندام حيوانات نمی توانيد به «روده» بگوئيد «لوزالمعده»، در علوم سياسی هم به «رژيم» نمی توانيد بگوئيد «کشور»؛ و تازه «کشور» را هم معادل «حکومت» بگیريد! اين اصطلاحات (بخصوص پس از عهدنامهء وستفالی) در زبان علمی بين المللی بدينگونه از هم تفکيک شده اند:

        1. معمولاً معادل فرنگی يک سرزمين «land» است. مثل انگلند، اسکاتلند، مريلند، فنلاند. در فارسی ما برای رساندن معنای «سرزمين» از پسوند «استان» (به معنی محل «استادن» يا سکونت) استفاده می کنيم؛ مثل بلوچستان و سیستان شما و پاکستان و افغانستان و مجارستان رايج در زبان عمومی.

       2. اما وقتی سرزمينی دارای مرزهائی شود که بصورت بين المللی مورد پذيرش باشند، اسم عام آن «سرزمين» تبديل به «کشور» (هم state و هم country) می شود.

       3. آنگاه، در داخل يک «کشور»، به مجموعهء آدميانی که تابعيت آن را (منتزع از قوميت و نژاد و زبان و دين و فرهنگ شان) دارند «ملت» گفته می شود.

       4. اين «ملت» هم دست به ساختن «حکومت» (يا «رژيم») می زند که مجموعه ای است از قانون اساسی و قوانين و مقررات منشعب از آن، و قوای سه گانه و نيروهای نظامی و انتظامی.

       5. در اين مجموعه، و بر اساس مفاد آن قانون اساسی، يکی از اجزاء آن «قوهء مجريه» يا «دستگاه اجرائی» است که «دولت» (يا government) يا «دولت مستقر» خوانده می شود.

       6. بر اساس اين مفروضات مورد قبول جهانی، در يک دموکراسی ريشه دار و دارای احزاب متعدد، يک «دولت مستقر حزبی» دارای جانشينان بالقوه ای است که در داخل احزاب رقیب قرار داشته و «دولت سايه» (shadow cabinet) خوانده می شوند و می کوشند، تا با پيروزی در «انتخابات»، جانشين «دولت مستقر» شده و خود به آن مبدل گردند.

       6. اين از داخل يک کشور؛ اما تشکلاتی که در خارج کشور و در مخالفت با يک رژيم بوجود می آيند اغلب «دولت» و يا حتی «دولت سايه» خوانده نمی شوند. يعنی شما ممکن است ده ها تشکل ضد «رژيم مستقر» يا «حکومت مستقر» را بوجود بياوريد و نام آنها را هم، بطور دلبخواه، «دولت» بگذاريد اما اين يک نام گذاری غيرعلمی است و همهء اين تشکلات، چون در مخالفت با «رژيم» (و نه «دولت مستقر») عمل می کنند، «آلترناتيو» (alternative) رژيم محسوب شده و نمی توانند «دولت» (government) خوانده شوند.

       7. بنا بر اين تعاريف، ايجاد هر گونه دولتی که بخواهد جانشين رژيم مستقر شود بی معنی است؛ چرا که «دولت مستقر» بخشی از «رژيم مستقر» است و تا آن رژيم سرنگون نشود نمی توان برای بخشی از آن آلترناتيو درست کرد.

       8. اما يک «دولت مستقر» هم ممکن است بعلت بروز جنگ و شورش و نظاير اينها مجبور به خروج از کشور شود، با اين اميد که، وقتی آب ها از آسياب بیافتند، به داخل کشور برگردد. در چنين حالتی «دولت مستقر»ی که از کشور خارج شده تبديل به يک «دولت در تبعيد» (government in exile) می شود.

       9. پس فرض اينکه هر چهار تا آدمی دور هم جمع شوند و، بدون داشتن سابقه در داخل کشور، بگويند ما می خواهيم «دولت در تبعيد» تشکيل دهيم يک فرض بی معنا و من درآوردی است و وقتی نماينگان چنين تشکلی وارد مذاکره و مکاتبه با کشورهای ديگر شده و خود را نمايندگان «دولت در تبعيد» بخوانند مورد تمسخر قرار خواهند گرفت.

       10. اما گروه های سیاسی مخالف رژيم مستقر (و نه دولت آن) می توانند خود را «آلترناتيو» (یا بديل) يک «رژيم مستقر» بخوانند و در راستای سرنگون سازی اش بکوشند. به همطن دليل هم اکنون ما در خارج کشور به تعداد انگشتان دست آلترناتيو رژيم اسلامی داريم؛ از مجاهدين گرفته تا سوسيال دموکرات ها و البته سکولار دموکرات ها.

       11. در عين حال، همين «آلترناتيوهای برانداز رژيم مستقر» می توانند، برای آماده بودن در روز پيروزی، و تا فرا رسیدن آن روز، عده ای را مأمور تشکيل يک «دولت [دوران] گذار» (transitional government) کنند. اين «دولتِ بالقوه»، که سرگرم برنامه ريزی برای اداره کشور می شود، حکم «دولت در سايه»ی اپوزيسيون را دارد، اما - حتی در خوانش آقای دوشوکی از مطالب منتشره در اينترنت و ويکی پديا نيز - نمی تواند «آلترناتيو حکومت» باشند.

       12. حال اگر «آلترناتيو برانداز رژيم» در مبارزه اش عليه رژيم پيروز شد، با «منتقل شدن» اش به داخل کشور، «دولت گذار» دست ساخته اش جای خود را به «دولت موقت» (provisional government) می دهد که وظيفه دارد زمينه ساز تشکيل مجلس مؤسسان و انجام رفراندوم ها و اولين انتخابات آزاد و منصفانه باشد و، پس از انتخابات ،ی خود را به «دولت حقیقی» يا «دولت مستقر جديد» يا «دولت دموکراتیک» بدهد.

       13. پس، بر اساس نام گزاری های تفکيکی مرسوم در زبان علوم سياسی، هيچکس نمی تواند از دل هيچ، و بدون داشتن سابقهء دولتمداری در داخل کشور، دست بکار ساختن «دولت در تبعيد» شود. «دولت گذار» و «دولت موقت» هم خود بخود از زمين نمی جوشند و ساختهء دست «آلترناتيو رژيم» هستند و بوجود آمدن شان هم مستلزم گرفتن مأموريت از «آلترناتيو رژيم» است.

       14. اينگونه است که من می گويم در خارج کشور نمی توان، بدون داشتن سابقه ای در داخل کشور، دست بکار ساختن «دولت در تبعيد» شد اما بايد «آلترناتيو رژیم» را ساخت تا اين آلترناتيو در وقت لازم و مناسب «دولت گذار» را بسازد و، اگر پيروز شد، آن را تبديل به «دولت موقت» کند.

       15. از نظر من، بر آنها که آگاهانه و مغرضانه می خواهند، قطعاً برای بزرگ کردن و مهم جلوه دادن خود، از اسم غريب و يگانهء «دولت در تبعيد» سوء استفاده کنند و بگويند ما با همين «دولت در تبعيد» می توانيم خود رژيم اسلامی را سرنگون کنيم حرجی نيست؛ اما شما چرا دست به نوشتن اين حرف بسيار مغشوش می زنيد که در آن «به استثنای واژه ها» فرقی ميان دولت گذار و دولت در تبعيد نيست! تنها می توان فهميد که ممکن است، در يک زبان غيرعلمی، بين معنا و کاربرد واژه ها تفاوتی وجود نداشته باشد و هميشه ممکن است روده را لوزالمعده بخوانیم و در برابر انتقاد هم حکيمانه بپرسيم «فرق این دو (به استثنای واژه ها) چیست؟» ياللعجب! جناب دوشوکی! شما هم براستی فرق اين ها رادر نمی يابید يا تجاهل العارف می کنيد؟

       ضمنا در همين زمينه شما اشارهء طعنه آميزی هم به اين سخن من زده ايد که: «می فرمائید حدود ده سال پیش از طرف شبکهء سکولارهای سبز طرح مشابه ای را در گفتگو با "رضا پهلوی" مطرح کرده بودید و ایشان همین طرح جنابعالی را کپی کردند و شورای ملی را بوجود آوردند و از ضرورت "دولت موقت" دفاع کردند. یعنی بهر حال جنابعالی و یاران تان نیز با طرح "دولت موقت" در خارج از کشور (یعنی همان تبعید) موافق بودید، آن هم ظاهراً یا ضمنی به شرطی که طراح و شارح آن شبکه سکولارهای سبز باشد!»

       جناب دوشوکی، اختلاط واژه ها و مفاهيم کار شما را به آنجا کشانده است که می خواهيد بگوئيد که «دولت موقتِ» مورد اشاره من همان «دولت در تبعيد» شما است و در سخن حتی «در خارج کشور بودن» را معادب «تبعيد» می دانيد، آن هم در دفاع از کسانی که حتی خودشان هم تبعيدی نيستند که بتوانند لااقل اسم تشکلاشان را بگذارند «دولت تبعيديان». ما همواره بر لزوم بوجود آمدن ءدولت گذار» بوسيلهء «آلترناتيو رژيم» پافشاری کرده ايم و همواره هم با ناميدن آن بصورت «دولت در تبعيد» مخالف بوده ايم. شرط اش هم بود و نبود تشکلات ما نيست.

***

       در فهرست ابهاماتی که در مورد بيان من مرقوم داشته ايد، اشاره ای هم به «لزوم کسب اعتماد آلترناتيو از مردم هم هست». اما شما، با بيان اينکه نوری علا معتقد است که اول بايد کسب اعتماد کرد و بعد آلترناتيو را ساخت، حکيمانه مرا به باد تمسخر گرفته و نوشته ايد: «استدلال جنابعالی مرا به یاد مرغ و تخم مرغ می اندازد که کدام یکی اول به صحنه هستی پای نهاد. سوال بدیهی و واضح این است: اگر قبل از بیرون آمدن مردم به خیابان، آلترناتیوهای مختلف وجود نداشته باشند، مردم چه جوری بگویند که مثلا کدام آلترناتیو موجود را بر دیگری ترجیح می دهند؟»

       براستی که اگر من چنين حرفی را زده باشم حق با شما و تمسخر شما است و من بايد بفهمم که «مردم، بدون وجود آلترناتيو از بين چه گزينه هائی بايد مطلوب خود را انتخاب کنند؟» اما در اينجا نيز بين سخن من و خوانش شما تفاوتی ژرف وحود دارد: من هم معتقدم که اول بايد آلترناتيو هائی وجود داشته باشند تا مردم يکی را انتخاب کنند، اما شما می گوئيد «دولت در تبعيد» (مورد توجه تان) همان «آلترناتيو رژيم» است و من می گويم براندازی هر رژيم مستقری بخاطر وجود آلترناتيو آن رژيم ممکن می شود و اين ربطی به هيچ نوع «دولت» در اپوزيسيون ندارد.

       حال بفرمائيد که آيا من قاطی کرده ام وقتی می گويم «اول آلترناتيو، بعد دولت گذار و سپس دولت موقت» يا آنها که نه تنها اسب را به پشت گاری بسته اند بلکه اسمش را هم، نه دولت گذار يا موقت، که دولت در تبعيد می گذارند؟

       پس، ابهام حاصله در نزد شما صرفاً ناشی از کج خوانی خود شما است که، از يکسو، فرق واژه ها را جزئی می پندازيد و، از سوی ديگر، روی واژه های درست کار نمی کنيد و يا اين کار را بيهوده يا نالازم می دانيد. و اگر هم کسی، حتی به سبک معلمان «ملانقطی»، تذکری داد آن را مبهم و احتمالاً بيهوده می پنداريد.

***

       و بپردازم به اشارهء شما به انقلاب اسلامی و عملکرد خمينی. می فرمائيد: «آیت الله خمینی، که دولت بازرگان را تشکیل داد، منظورش فقط سرنگونی دولت شاهپور بختیار نبود بلکه برنامهء دولت موقت سرنگونی کل نظام پادشاهی بود». و من توضيح می دهم که:

       1. بر خلاف اطلاعات تاريخی شما، خمينی «دولت موقت بازرگان» را قبل از فروپاشی رژيم سابق (و هنگام اقامت در فرانسه) تعيين نکرده و تنها پس از مراجعت و ورود به ايران و اندراس رژيم پادشاهی چنين کرد. در پاريس او تبديل به «آلترناتیو رژيم مستقر» شده بود.

       2. همچنين او، قبل از رفتن به ايران، «شورای انقلاب» را ساخت که همان نقش «آلترناتيو رژيم» را بازی می کرد و پس از رفتن به ايران هم بعنوان «حکومت موقت» بر کار «دولت موقت» نظارت داشت.

       3. و بالاخره اينکه هيچ «دولت موقتی» نتوانسته است «رژيم مستقر»ی را براندازد. وظيفهء زمينه سازی برای براندازی رژيم های مستقر از آن «آلترناتيو» است که در وقت مقتضی «دولت گذار» و پس از پیروزی «دولت موقت» را تشکيل می دهد. اين را خمينی عقب مانده نيز می دانست.

***

       و اجازه دهيد تأسف بی اندازهء خود از خواندن اين جملات مغشوش، و اشارهء شما به «منابع» علمیِ اظهار نظرتان را همين جا اعلام بدارم. شما به من راهنمائی می فرمائید که:

       «جنابعالی اگر به اینترنت رجوع بفرمائید و در ویکی پدیا و سایت های معتبر دیگر دولت آلترناتیو (Alternative Government) را جستجو بکنید، مشاهده خواهید کرد که در طول تاریخ، مخالفان یک نظام همواره دولت (تحت عناوین و واژه های مختلف) تشکیل داده اند تا کل آن نظام را ساقط کنند. حتی یک مورد هم وجود ندارد که مخالفان برای سرنگونی کل یک نظام حاکم، حاکمیت آلترناتیو (Alternative State) تشکیل داده باشند»

       و در اينجا نيز، زیرکانه، «آلترناتيو حکومت» مرا به «حاکميت آلترناتيو» مقلوب می کنيد. براستی قصد شما از اين همه مغلطه کاری چيست؟

       باری و اما، همهء اين حرف ها و افسوس ها نمی توانند به معنای مخالفت من باشند با اينکه شما، آقای دوشکی، به دعوت بر پا کنندگان اين «دولت در تبعيد!» که حرف اش زده می شود لبيک گفته و گوشه ای از کار آنها را (تا حد «وزارت در تبعيد») به دست بگيريد. ما که بخيل نیستیم و برای دوست مان، آقای دوشوکی، آرزوی توفيق داريم.

دنور - 11 ارديبهشت 1399 - 30 آوريل 2020

 

بازگشت به خانه