تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

13 خرداد ماه 1398 ـ  3 ژوئن 2019

خوشبختانه من روشنفکر نيستم!

اسماعيل هوشيار

       نیروهای موسوم به چپ، که در ضدیت با آمریکا، ماندن نیکلاس مادورو (دیکتاتور ونزوئلا)را بر هر تحولی ترجیح می دهند بدانند و آگاه باشند که در این کشاکش بین روس و غرب در آمریکای لاتین روس های چپ بازنده هستند! این همان چپی است که شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه می دهد و از 1357 با آخوند حاکم مسیرش یکی بوده؛ چپی که با انواع ارتجاع هیچوقت تضادی نداشته و معتقد بوده کع بايد پاسداران به سلاح سنگین مجهز شوند! یکی از سران همین «چپ روشنفکر» هم در زندان دههء1360 با پاسداران بحث می کرد که «برادر، حتماً سوء تفاهم شده، ماها هیچ وقت با هم تضادی نداشته ایم» و امروز هم ادامهء همین جریان روشنفکری چپ منتظر بازگشت برژنف است تا دیوار برلین را کمی بالاتر بسازد!

       بموازات آن «چپ» «روشنفکر دینی» هم داریم مثل سروش، که خمینی را گل سرسبد روشنفکری قرن 20 می داند! امثال اینها در آمریکا و اروپا زیادند که مثل کرم وول می خورند!

       لایه ای از روشنفکری هم داریم در داخل ایران، مثل محمود دولت آبادی! کاشف یک رأس حسن خوب، حسن از جنسی دیگر، حسن با 4 سال گارانتی، حسن فقط حسن روحانی!

       یک گونه روشنفکری هم داریم که ساکت است، می داند چه خبر است، می تواند موضع بگیرد، ولی در خارج از ایران توی کُما رفته! انگار مغازه ای ست که بالای درش روی پارچه ای نوشته «به علت فوت ناگهانی صاحب مغازه، این بقالی تا اطلاع ثانوی تعطیل است!»

       یک گونه روشنفکری هم داریم که معتقد است باید در کنار حکومت اسلامی ایستاد تا خلع سلاح نشود و باید ولایت فقیه به سلاح اتمی مجهز هم شود!

       اما این همان حکومتی است که حتی به خودشان هم رحم نمی کنند، از منتظری و سعید امامی و انفجار بقیهء ناراضی ها، تا کسانی مثل فریدون فروخزاد و بختیار و سعیدی سیرجانی... که اعتقادی به سلاح ومبارزه مسلحانه نداشتند، ولی برای حکومت اسلامی اساساً فرقی نمی کرد که تیغ اش را کجا فرو می برد . هر جایی و هر کسی که «خودی» نبود و مثل انگل بخشی از وجود خود سیستم اسلامی نمی شد! این سیستم و حکومت طی 40 سال گذشته نه ماهیت اش و نه شکل اش و نه عملکردش هيچ کدام عوض نشده است!

       حالا من وسط این «معرکهء سرشار از روشنفکری» مانده ام و خوشحالم که روشنفکر نیستم. خجالت می کشم، روشنفکری در این دوران باعث شرم است و من خوشحالم که آدم نق نقوی بد دهنی هستم که ادب و شعور و سواد هم ندارم، اما به هر شکلی از فضای موجود بیزارم. این نبودن در بدنهء روشنفکری ایرانی افتخار من است. لباس روشنفکری در این دوران برازنده و مبارک بقیه!

http://www.tipf.info/anha,hichvagt,tazadi,nadarand.htm

بازگشت به خانه