تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

28 ارديبهشت ماه 1397 ـ  18 ماه مه 2018

رجزخوانی با کدام پشتوانه؟

سهراب رضایی

          بعد از خروج دولت ترامپ از برجام و درگیری نظامی مستقیم بین نیروهای سپاه و ارتش اسرائیل در بلندی‌های جولان بار دیگر خطر امکان وقوع جنگ در ایران تقویت شده است. لحن مقامات جمهوری اسلامی و اسرائیل بسیار تند شده و اظهارات همسایگان جنوبی ایران نشان می‌دهد به وقوع چنین جنگی چندان بی‌میل نیستند. اعضای دولت حسن روحانی می‌گویند تحریم دوباره اقتصاد ایران ممکن نیست و  فرماندهان سپاه تلویحاً می‌گویند در صورت حمله آمریکا به ایران آنها اسرائیل و شرکای نظامی و اقتصادی عرب آمریکا را هدف قرار خواهند داد.

          بعضی از روشنفکران و فعالان سیاسی اصلاح‌طلب و اصولگرا ادعا می‌کنند که تهدیدات اخیر باعث همدلی و اتحاد ملی ایرانیان می‌شود.

          به واقع جمهوری اسلامی چه کارتهایی برای جلوگیری از جنگ دارد؟

          پشت گرمی جنگ‌طلبان درون ایران به چیست؟

          آیا آنها روی نفت، نفوذ سیاسی، قدرت نظامی یا پشتیبانی مردمی حساب می‌کنند؟

          این گزارش ثبت نظراتی است که از مردم شنیده‌ایم بعد از آنکه احتمال درگیری رژیم با آمریکا و اسرائیل و عربستان بالا گرفت. طبعاً در این گزارش طبف نظرات پوشانده نمی‌شود و معلوم نیست که وزن واقعی هر دیدگاه چه میزان است. این را هم می‌دانیم که نظرها عوض می‌شوند و پیش از واقعه شاید همسان با پس از واقعه نیست. با وجود این، تصویری که از ثبت این نظرات حاصل می‌شود، کژنما نیست و وقتی که آنها را کنار اظهار نظرهای حاکی از نگرانی برخی مسئولان حکومت بگذاریم، دست کم به این نتیجه می‌رسیم که رژیم پشتوانه محکمی در میان مردم برای پیشبرد سیاست‌هایش ندارد.

 

دو نظر شاخص

          در ابتدا به سراغ فعالان سیاسی منتقد نظام می‌رویم تا نظر آنان را پرس و جو کنیم. در میان نظرات مختلف که اغلب محورهای تشابه زیادی با یکدیگر دارند دو گفت‌وگو از بقیه شاخص‌تر است. اولی سابقه حضور در ساختار قدرت را دارد و زندان سیاسی سابق در ایران است و دومی استاد دانشگاه.

          اولی به بررسی وضعیت نظامی ایران می‌پردازد:

          «پیش آمده بر حسب اجبار یا از روی شیطنت یا هر دلیل دیگری یک دروغ را اینقدر تکرار کنید که خودتان هم آنرا باور کنید؟ اوایلش شاید احساس بدی داشته باشید از اینکه دروغ می‌گویید ولی وقتی خودتان هم آن دروغ را باور می‌کنید دیگر احساس گناه یا شرمساری ندارید. در زمان دانشجویی دوستی داشتم که همیشه غمگین بود. او در رشته جامعه‌شناسی درس می‌خواند اما پدر و مادر او به دروغ به بستگان خود گفته بودند که او در رشته مهندسی برق قبول شده است. دوست من می‌گفت پدر و مادرش چنان دروغ خود را باور کرده‌‌اند که گاهی در مهمانی‌ها از او می‌خواهند به عنوان مهندس برق وسایل الکترونیکی معیوب میزبان را تعمیر کند.

          «وضعیت جمهوری اسلامی در منطقه و جهان مشابه روایتی است که برای شما بازگو کردم. جمهوری‌اسلامی نیروی هوایی و دریایی بسیار ضعیفی دارد و در یک جنگ فرضی با اسرائیل به جز شلیک موشک و استفاده از نیروهای نیابتی مثل حزب‌الله لبنان هیچ برگ برنده دیگری ندارد. موشکهای ایران تکنولوژی پایینی دارند و پدافند ارتش اسرائیل که از به‌روزترین تجهیزات نظامی آمریکا و دیگر قدرتهای نظامی جهان تغذیه می‌کند مشکلی برای مقابله با این موشکهای سطح پایین ندارد. جمهوری اسلامی روی یک یا دوبار شلیک چندصدتایی موشک بالستیک حساب کرده است که به این طریق از سد پدافندی اسرائیل بگذرد. بعد از شلیک اول یا دوم نیروهای آمریکا و اسرائیل تمامی پایگاه‌های مورد استفاده را شناسایی و منهدم می‌کنند. حزب‌الله لبنان نیز در جنگ زمینی در مقابل ارتش آزموده اسرائیل وزنه‌ای محسوب نمی‌شود. یعنی در نهایت می‌تواند زخمهایی به اسرائیل بزند. در مقابل، این رژیم که به هیچ قاعده انسانی و بین‌المللی پایبند نیست و از حق وتوی آمریکا در شورای امنیت برخوردار است ایران را نابود می‌کند. مراکز نظامی، نیروگاهی، فرودگاهی، زیرساختهای صنعتی، شبکه ارتباطات و هر آنچه فکرش را کنید نابود خواهد شد. شما صحت این حرفها را می‌توانید از لابه‌لای اظهارات خود مقامات جمهوری اسلامی بیرون بکشید. فراموش نکنید اسرائیل یک قدرت اتمی است و اگر احساس خطر جدی کند راحت‌تر از هر رژیم دیگری در جهان از این سلاح استفاده خواهد کرد.

          «رهبر، فرماندهان سپاه و مقامات جمهوری اسلامی می‌گویند ما اسرائیل را از روی زمین محو می‌کنیم. این دروغ را آنقدر تکرار کرده‌‌‌اند که یا خودشان آنرا باور کرده‌اند یا دیگر خجالت می‌کشند حرفی خلاف آن بزنند.»

          دیگری که استاد دانشگاه است از اقتصاد و پشتوانه مردمی حکومت صحبت می‌کند:

          «بنده به هیچ وجه دلم نمی‌خواهد در این ایام که مردم ایران با مشکلات بسیار دست و پنجه نرم می‌کنند با صحبت‌های خودم خدای ناکرده باعث ایجاد دلهره شوم یا چراغ امید به آینده‌ای بهتر را کور کنم. خدا را گواه می‌گیرم که این حرفها اگرچه تلخ اما از سر دلسوزی و نگرانی برای این مردم است که سرنوشت آنها سرنوشت خود بنده، خانواده و کسان بنده است…

          «آنچه که جامعه جهانی یا قدرتهای بزرگ جهان می‌توانند با یک کشور انجام دهند در درجه اول بستگی مستقیمی دارد به جایگاه آن کشور در جامعه جهانی از نظر اقتصادی. به همین ترتیب مراودات سیاسی و فرهنگی، همچنین میزان فعالیت و حضور در معاهدات و میثاق‌های جهانی و منطقه‌ای را باید در نظر داشت که شکل دهنده افکار عمومی جهان نسبت به یک کشور است. به میزان همسویی و همدلی مردم با نظام سیاسی آن کشور باید دقت کرد و مسائل دیگری که جای بر شمردن همه آنها در کلاس درس است و اینجا نیست.

          «با نهایت تاسف عرض می‌کنم که ایران نقشی در اقتصاد جهانی ندارد. بود و نبود ایران و حکومت آن اهمیتی برای کشورهای منطقه و جهان ندارد. چه بسا که به نبودن این حکومت و این کشور راغب هستند. در زمان آقای احمدی‌نژاد گفتند اگر ایران تحریم شود ما شیرهای نفت خود را می‌بندیم و جهان را تحریم می‌کنیم.  ما را تحریم کردند و خدشه‌ای به اقتصاد جهان نیفتاد. آن زمان هر بشکه نفت 120 دلار قیمت داشت و بازار تشنه نفت بود. قیمت امرور نصف قیمت آن دوره است و بازار جهانی اشباع است.

          «این خطرناکترین وضعیتی است که ممکن است برای یک کشور پیش بیاید. هر کشور همسایه و قدرت فرامنطقه‌ای از ضعف یک کشور منزوی مانند کشور ما استفاده می‌کند. هر اتفاقی ممکن است پیش بیاید بی آنکه کسی در جهان به خود زحمت دهد خودش را درگیر مسئله ما کند. ما ضعیف و ضعیف‌تر می‌شویم و رقبا و دشمنان ما لطمه‌های بیشتری به ما خواهند زد. معنای رجزخوانی در چنین شرایطی چیست؟ از تریبون‌های نماز جمعه و از زبان فرماندهان سپاه و از جانب نمایندگان تندرو سخنانی گفته می‌شود که در خدمت منافع دشمنان این ملت است. اگر جنگی روی دهد ایران تجزیه خواهد شد و در ایامی که دشمنان ایران برای حمله نظامی به ایران آماده می‌شوند منافع ملی ما به تاراج خواهد رفت.»

 

پشتوانهء مردمی نظام

          در سیری که از انتخابات دوم خرداد 1376 آغاز شد، به اعتراضات کوی دانشگاه تهران در سال 1378، اعتراضات خیابانی سال 1388 و به اعتراضات گسترده دی‌ماه 1396 منجر شد می‌توان محکی قابل اتکا برای سنجش پشتوانه مردمی نظام جمهوری اسلامی به دست آورد.

          نارضایتی‌های در ایران را می‌توان در سه دسته تقسیم بندی کرد:

          1: اعتراض به فقدان آزادی‌های سیاسی (نظارت استصوابی، نبود انتخابات آزاد، برخوردهای سرکوبگرانه قوه قضائیه،…)

          2: اعتراض به فقدان آزادی‌های اجتماعی(حجاب اجباری، ممنوعیت شادی و تفریح، دخالت شرع در خصوصی‌ترین حوزه‌های زندگی شخصی و …)

          3: اعتراضات به وضعیت بد اقتصادی(کاهش ارزش پول ملی، گرانی، تورم، پولی سازی خدمات اجتماعی  و …)

          با روی‌کار آمدن نسل جدیدی از اصولگرایان و وارد شدن نظام جمهوری اسلامی ایران به پروژه فعالیت هسته‌ای حساسیت‌زا، از سال 1388 تا به امروز ترکیبی از هر سه دسته نارضایتی‌ها سبب شده است که میل به براندازی جمهوری‌اسلامی و جایگزین‌سازی آن با نظامی دیگر موضوعیت بحث پیدا کرده و دارای وزن شود. امیدی که در سال 1392 با دولت روحانی و امضای برجام به وجود آمد حالا با خروج آمریکا از برجام و دلار هفت یا هشت هزار تومانی به ضد خودش تبدیل شده و  هرگونه امیدی برای تغییرات تدریجی و مسالمت‌آمیز را بعید و ناممکن جلوه داده است. صد و هشتاد روز دیگر قرار است وضعیت تحریم‌های آمریکا به همان وضعیت پایان دوره احمدی‌نژاد درآید. فیلم ترسناک تحریم‌های سال 88 تا 92 اینبار به کارگردانی آقای وحشت در سیاست جهانی، دونالد ترامپ ساخته خواهد شد. ناگفته مشخص است که خطر جنگ هم قوت گرفته است.

                   در بین نارضایتی‌ها و اعتراضاتی که دیگر در ایران روزمره شده است پشتوانه مردمی حکومت چگونه است؟

                   مردم درباره این اتفاقات چه نظری دارند؟   

                   اگر جنگی در بگیرد آنها کدام طرف می‌ایستند؟

                   مردم چه می‌گویند؟

          * یک مسافرکش خطی که حداکثر 20 سال سن دارد از اینکه ماشین گرانقیمت جلویی کند حرکت می‌کند عصبی می‌شود و دستش را روی بوق می‌گذارد. چهره‌اش هنوز به نوجوانان شبیه است اما همه رفتار و گفتارش شبیه به راننده تاکسی‌های پنجاه ساله است. اول آرام و سپس در حالت نیمه فریاد می‌گوید: «من هیچی از دنیا ندیدم. از صبح تا شب دنبال مسافر سگ‌دو می‌زنم. چندتا قلک گذاشتم هر شب خرج کرایه خانه و … را می‌اندازم که آخر ماه نمانم. به خدا قسم روزی 10 هزار تومن توی جیبم می‌ماند. من خرج خودم و مادرم را نمی‌توانم بدهم بعد این حرام‌زاده‌ها ماشین چندصد میلیونی را می‌آورند کنار خیابان آدم سوار کنند که برایشان خرج کنند.»…«آقای روحانی میگه نگران نباشید. مرتیکه ]فحش بسیار رکیک[دیگه چی مانده نگرانش باشیم؟دلار شد هفت هزار تومان، از چند ماه دیگه صادرات نفت تحریم میشه. شما که کانادا و لبنان خونه دارید و حساب بانکی درست کردید؛ ما مردم بدبخت و بیچاره می‌مانیم و جنگ»…«اینقدر کره شمالی را مسخره کردیم ولی رهبرش به خاطر مردم رفت با آمریکا مذاکره کرد چون مردمش واسش مهم‌‌اند ولی یکی مثل خامنه‌ای]فحش بسیار رکیک[ چروک شده و داره از پیری و مریضی می‌پوسه ولی حاضر نیست آخر عمری دست از سر مردم ایران برداره…» این جوان ایرانی می‌گوید اگر آمریکا به ایران حمله کند «تا وقتی سربازهای آمریکایی کاری با زن و بچه مردم نداشته باشند» از آنها حمایت می‌کند.

          * یک خانم تقریبا ۵۰ ساله می‌گوید مطمئن است «”افرادش” خبرها را به او [خامنه‌ای] می‌دهند» و اضافه می‌کند که باید همه چا درد دلها را بیان کرد: «به خدا مردم دیگر هیچ چیزی برایشان مهم نیست. اگر اتفاقی برای این کشور بیفتد مردم اهمیت نمی‌دهند. اگر در یک استان دیگر، یک شهر دیگر، یک محله دیگر باشد مردم اهمیت نمی‌دهند و هر کس فقط و فقط به فکر خودش است. مردم حق دارند چون گرفتارند…» «ما برای اینکه یک ماشین بخریم 10 سال برنامه ریزی می‌کنیم برای اینکه خانه بخریم 30 سال برنامه‌ریزی می‌کنیم. آقای خامنه‌ای شما 40 سال است اختیار این مملکت و آدمهایش را گرفتید در دست خودتان و هر کاری دوست دارید می‌کنید. بس نیست؟ تو را به خدا رها کنید. تو را به فاطمه زهرا رها کنید. مردم از خدا و دین و پیغمبر زده شده‌اند به خاطر کارهای شما. اگر اعتقادی دارید و نمایش نیست بگویید جواب این را می‌توانید آخرت بدهید؟ شما که اسم آقا امام زمان می‌آید گریه می‌کنید اگر حضرت آقا از شما بپرسد چرا کشوری که زمان شاه مردمش معتقد بودند در زمان شما بی اعتقاد شدند جواب دارید؟… اگر آمریکا به ایران حمله کند با جوان بی اعتقاد، معتاد، خسته و نا امید می‌خواهید جبهه درست کنید؟»

          چند نوجوان و جوان ایرانی در اظهاراتی کم و بیش مشابه چنین عنوان می‌کنند که کشور خود را دوست دارند و حاضر نیستند ایران مورد هجوم یک «کشور بیگانه» قرار بگیرد اما! جملاتی که بعد از اما می آید متفاوت است:

                   اما تا کی می‌شود این وضعیت را تحمل کرد.

                   اما کاری از دست خود ما ساخته نیست.

                   اما به جز آمریکا کسی حریف جمهوری اسلامی نیست.

                   اما چقدر دیگر از جوانی ما باید در این حکومت تلف شود.

                   اما یکی باید جلوی اینها را بگیرد.

                   اما…

          چه آنان که مخالف جنگ هستند و چه آنان که با صراحت می‌گویند موافق حمله آمریکا و سرنگونی جمهوری اسلامی هستند از پاره‌ای  ترس‌های مشابه سخن می‌گویند:

          «مثل عراق هر روز بمب‌گذاری می‌شود.»

          «سربازهای آمریکایی در ژاپن و عراق به دخترها تجاوز می‌کنند و هیچ کس جرات نمی‌کند آنها را محاکمه کند.»

          «آب و برق قطع میشه. غذا پیدا نمیشه…»

          «تا بعدی‌ها بیایند و جا بیافتند خودش یک عمر طول می‌کشد.»

          «ارتش آمریکایی به فکر من و شما نیست که فقط می‌خواهد جمهوری‌اسلامی سرنگون بشه. بمب را ول می‌کنند حالا ممکنه خدای ناکرده بخوره توی سر خانواده من و شما.»

          «به درگاه خدا دعا کنیم اگر قرار به جنگ باشه خود آمریکا بیاد و زود تمومش کنه. اگه اسرائیل و عربستان بمباران کنند مثل فلسطین و یمن میشیم.»

 

چند نکتهء چشمگیر

          حین انجام گفت‌وگوها برای تکمیل این گزارش مشخص می‌شود زندگی برای تعداد معناداری از شهروندان کشورمان چنان سخت شده است که به با بی‌تفاوتی می‌گویند برایشان مهم نیست آمریکا به ایران حمله کند یا نکند. در بین این عده تیپ‌های متعددی یافت می‌شود. از دیپلمه و دانشگاهی تا کارگر و مهندس؛ از جوانان بیکار تا سالخوردگان بازنشسته.

          نکته دیگر در میان مخالفان جنگ ترس آنان از حرکات انتحاری نیروهای بسیجی و خودسر است. مردم «نه همه آنها» «ولی یک دسته از آنها را» مشابه نیروهای داعش و القاعده تصور می‌کنند که «به مردم ایران رحم نخواهند کرد.» یک خانم کارمند و یک دختر غیرشاغل در اظهاراتی جداگانه می‌پرسند «وقتی به خاطر حجاب روی صورت زنها اسید می‌پاشند فکر می‌کنید به بهانه حمله آمریکا کارهای بدتر از این نمی‌کنند؟»

          موضوع دیگر این است که در بین فعالان سیاسی و آنانی که می‌توان آنها را با عنوان فرهیختگان جامعه نامید وضعیت جدید ایران، بازگشت تحریم‌ها و محتمل شدن خطر جنگ باعث نشده است همگرایی یا همکاری شکل بگیرد. در فحوای کلام دسته‌های مختلف سیاسی و نحله‌های مختلف فکری می‌توان این احساس را دریافت که ترس آنها از قدرت‌گیری دیگری و نامشخص بودن سیستم جایگزین باعث شده است اظهارات و مواضع علیه دیگران کمی خصمانه‌تر از قبل شود. البته شاید این واژه انتخاب درستی نیست و بهتر باشد از عباراتی مانند صریح‌تر یا رک‌تر از استفاده کرد. به هر حال آنچه که دیده می‌شود واگرایی بیشتر بین این نیروهاست اگر ممکن است این مقدمه‌ای برای تغییرات آینده و ایجاد یک همگرایی از دل این وضعیت باشد.

          نکته دیگر اظهارات بعضی شهروندان ایرانی است که ضمن موافقت یا مخالفت با وقوع جنگ آمریکا علیه ایران بر این عقیده هستند در نهایت جنگی صورت نمی‌گیرد، اما ترس از حمله نظامی آمریکا سبب ایجاد تغییر در رفتار نظام حاکم ایران می‌شود. عده‌ای معتقدند این تغییرات مثبت و به نفع مردم خواهد بود و دسته دیگر معتقد هستند این تغییر به معنای بسته شدن بیشتر فضای داخلی ایران و واکنشهای خشن جمهوری اسلامی علیه فعالان سیاسی، روشنفکران، کارگران و معلمان و مردم ایران خواهد شد.

          نکته دیگر رقیق شدن احساسات ناسیونالیستی یا تغییر نمودهای چنین احساساتی نسبت به پایان دوره دوم دولت احمدی‌نژاد است. آن زمان با وجود فشارهای بسیار شدید تحریم‌های جامع علیه ایران رگه‌های درشتی از احساسات ناسیونالیستی در مقابل احتمال وقوع جنگ قابل مشاهده بود اما حالا با اینکه تحریم‌ها هنوز به آن شدت قبلی نرسیده است می‌توان گفت از درشتی و ضمختی احساسات ناسیونالیستی نسبت به دوره فوق‌الذکر کاسته شده و در بعضی افراد جمهوری‌اسلامی تبدیل یه دشمنی شده است که احساسات ناسیونالیستی علیه آن متمرکز گردیده است.

          یک سرباز وظیفه در سپاه پاسداران می‌گوید «مردم را دیگر در این وضعیت نمی‌توانند نگاه دارند. اینقدر اوضاع خراب است که درجه‌دارهای سپاه وقتی حواسشان پرت است از دهانشان در می‌رود که نگران وضعیت خودشان بعد از سرنگونی جمهوری‌اسلامی هستند» و اضافه می‌کند «یکدست نیستند. آدمهای کله خراب و متعصب هم زیاد دارند.»

24 اردیبهشت 1397

https://www.radiozamaneh.com/395241

بازگشت به خانه