تأسيس: 14 مرداد 1392     |    در نخستين کنگرهء سکولار های ايران     |      همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

15 آذر ماه 1396 ـ  6 ماه دسامبر 2017

!با چتر نجات از بانکوک

يادداشت های اسکندر دلدم

در حاشيهء محجبه شدن اجباری مرد تایلندی

          همانطور که لابد می دانيد، آقای "سومپراچ فونچو"، سرمربی مذکر و سن بالای کبدی تیم ملی زنان تایلند، که همراه تیم تایلند به تهران آمده بود، تحت تاثیر پیروزی های اخیر دولت روحانی در افزایش قدرت پول ملی، ایجاد اشتغال برای بیکاران، تامین مسکن و بهداشت و درمان همگانی و رایگان، آموزش و پرورش دولتی، اتوبوس مجانی، آب و یرق رایگان برای عموم مردم و آزادی های مدنی و اجتماعی فرزندان مقامات کشور و محیط زیست پاک و آب و هوار سالم و تمیز در شهرهای ایران، ارزانی (تقریبا مفت!) ارزاق عمومی و اقلام غذایی و شش ماه شش ماه جلو جلو حقوق دادن به کارگران قرار گرفته بود، داوطلبانه محجبه شد و مقنعه و روسری گذاشت تا جوانان و مردان و امت همیشه در صحنه با دیدن چند تار موی او تحریک نشوند!

          او در پاسخ به خبرنگار دبلیوسی لندن گفت: «من در سفر به ایران متوجه شدم مردانی که مقداری پارچه دور سرشان ذاشته اند تمام پست های نان و آبدار مملکت را در اختیار گرفته و خود و فرزندان و اعضای خانواده و همولایتی هایشان چهار دست و پا روی ثروت مملکت خیمه زده و سرگرم نشخوار بیت المال هستند و این موقعیت به خاطر همان چند متر پارچه ای است که دور سرشان پیچیده اند تا موی سرشان باعث تحریک مردان هوس ران و عیاش نشود! به همین خاطر بنده هم مقداری پارچه دور سرم گذاشتم تا شاید به نان و آبی برسم!»

          او در گفتگو با رادیو فردا اظهار داشت: «به من گفته شد سرم را بپوشانم و حجاب داشته باشم تا باعث تحریک مومنین نشوم! من می‌دانم این فرهنگ ایران است. خشمگین نیستم اما غمگینم، چیزی نمانده بود به زور صیغه ام کنند!»

          گفته می شود سر مربی تایلندی، در سفر به تهران علاوه بر محجبه شدن با نظارت مستقیم وزیر بهداشت جمهوری اسلامی سنت (ختنه!) هم شده و حدود یک سانتیمتر از بخشی از بدن وی را بریده و جلوی گربه انداخته اند!

          نيز گفته می شود نام این مربی تایلندی به عنوان اولین مرد محجبه جهان در کتاب رکوردهای گینس ثبت خواهد شد!

          اين مربی تایلندی در ملاقات با حسن روحانی نما (مربی ایرانی!) پیروزی های اخیر جمهوری اسلامی در عراق و منطقه را تبریک گفت و خو استار اعزام به جبهه شد!

          حسن روحانی هم از چادر سر کردن مربی تایلندی تقدیر و تشکر کرد و گفت: محجبه شدن شما در این مقطع زمانی شکست اقدامات جدید آمریکا در منزوی کردن جمهوری اسلامی است و من از شما بابت حمایت از برجام تشکر می کنم!

          بنا به گفته شاهدان عینی حسن روحانی در این ملاقات قصد داشته یک سکه طلا به عنوان قدردانی از این مرد محجبه به مربی تایلندی بدهد اما چون حاج حمید بقایی همه سکه های موجود در ریاست جمهوری را با گونی به منزل انتقال داده بود و سکه ای موجود نبود موفق به انجام این عمل نوع دوستانه نشده است!

 

هپروت!

 بر اساس آخرین تحقیقات علمی یکی از آثار مخرب سوء مصرف مواد مخدر توهم زایی است!

 

جبران مافات!

          بنده سلطنت طلب نيستم و می دانم که جنایات رژیم گذشته از زمان پهلوی اول شروع شده است. مثلاً، رضاشاه پس از روی کارآمدن امت همیشه در صحنه را با شستن دست و روی خود و حمام رفتن آشنا کرد! در زمان محمد رضا شاه توطئه غربی کردن مردم بیشتر شد و مردم به بستن کراوات و زدن پاپیون و استفاده از ادوکلن گرایش پیدا کردند! در زمان رژیم گذشته به منظور تنبل سازی مردم اتوبوس ها خلوت و تمیز و بلیط ورودی آنها فقط دو ریال بود! این ارزانی و تمیزی و نظم و ترتیب باعث شده بود تا شهروندان ورزش پیاده روی را کنار گذاشته و با اتوبوس به سر کار خود بروند، در حالی که هم اکنون به خاطر صرفه جویی و به گدایی نیفتادن در اواسط ماه، فاصلهء محل کار خود از میدان انقلاب تا مولوی را پیاده گز کرده و مثل اسب تاخت می زنند!

          خوشبختانه پس از پیروزی انقلاب شکوهمند به توطئهء استکبار جهانی پایان داده شد و با ممنوعیت بستن کراوات و گرانی لباس و صابون و حمام و اصلاح امت همیشه در صحنه به اصل خود رجعت نموده و در مخالفت با فرهنگ منحط غرب شبیه برادران ایمانی خود در جنگل های بورکینافاسو و صحاری شمال آفریقیه و جنوب سودان و سومالی شده است!

          همچنین اتوبوس های خلوت زمان شاه به محل اشتغال زایی و تفریحات جسمی مالشی (!) و لذائذ سرپایی مجانی تبدیل و امت همیشه سرپا را دعاگوی مدیران و مسئولان مملکت کرده است!

          گفته می شود گردش مالی سالیانه جیب برهای شاغل در اتوبوس ها بیشتر از درآمدهای صادراتی کشور است و همین شلوغی اتوبوس ها موجب اشتغالزایی برای بیکاران مملکت شده است!

          ایضا با توجه به منع شرعی و ممنوعیت قانونی دایر کردن مراکز فساد و فحشای عمومی، اتوبوس های شلوغ و پر ازدحام به مراکز تفریحی آنچنانی تبدیل گردیده و مسافران در حین رسیدن به مقصد به مقاصد شوم خود هم می رسند!

          بهر حا به اين دو عکس هم توجه فرمائيد تا عظکت انقلاب اسلامی را درک کنيد:

          همانطور که در متن اطلاعيهء سال 1328 شمسی  در مورد هزینهء کفن و دفن و برگزاری مراسم عزاداری میت ملاحظه می کنید، آمده است که چون زمین متعلق به شهرداری است از بابت قبر چیزی گرفته نمی شود؛ اما الان، با آنکه باز هم زمین بهشت زهرا متعلق به شهرداری است، برای اختصاص یک قبر سه طبقه به میت و دفن جسد، بازماندگان بخت برگشته باید یکی دو تا زمین و ملک خود را بفروشند و به شهرداری بدهند تا موفق به دفن جنازه روی دست مانده شان بشوند!

          در حال حاضر قیمت یک قبر سه طبقه در نقاط جنوبی و بی آب و علف و مستضعف نشین (!) قبرستان ها با قیمت یک دستگاه آپارتمان برابری می کند، و قیمت نماز میت و اجرت سخنران روز ختم و شب هفت و اجاره دو ساعت صحن مسجد بقدری گران است که بخش زیادی از مردم به خاطر گرانی مخارج کفن و دفن زنده مانده اند و به زندگی بدتر از مرگ خود در این مملکت ادامه می دهند!

          تصویری هم که در زير ملاحظه می کنید در سال 1354 شمسی از مسافران منتظر امدن اتوبوس شرکت واحد (خط 327 خیابان سعدی شمالی) گرفته شده است که بیانگر عمق جنایات فرهنگی رژیم گذشته در نونوار کردن مردم و بستن کراوات اجانب به گردن آنها و دور کردن امت همیشه در صحنه از فرهنگ ملی و دینی و سنتی خود است!

          انسان این عکس را که می بیند در نگاه اول تصور می کند اینجا خط اتوبوس در یکی از شهرهای اروپایی و یا آمریکای جنایتکار و یا اسرائیل است!

 

روزگار سخت رئیس مجلس!

          حاج علی لاریجانی، رئيس مجلس شوراي اسلامي، که پریروز از سفر سوچی روسیه به تهران بازگشته بود هنوز عرق اش خشک نشده براي حضور در اجلاس مبارزه با مواد مخدر در روسيه، با یک فروند هواپیمای اختصاصی مجددا تهران را به مقصد مسكو ترك كرد!

          واقعا آدم وقتی این زندگی سخت مسئولین جمهوری اسلامی را می بیند خدا را شکر می کند که بیکار است!

          یک روز در میان سفر خارجی رفتن و تحمل پرواز با هواپیمای اختصاصی و گرفتن حق ماموریت ارزی و گپ و گفتگو با اجانب (!) و اخذ تصمیمات سرنوشت ساز بین المللی برای نجات مردم میانمار و فلسطین و یمن و بحرین و لبنان و سوریه و گینه بیسائو و اوگاندا واقعاً آدم را از پا می اندازد و خسته می کند و نیاز به رفع خستگی با گرفتن چند دود را دو صد چندان می نماید! (علی الخصوص که آدم راهی اجلاس مبارزه با مواد باشد!)

          اگرچه در پرواز استعمال دخانیات ممنوع است، ولی با توجه به سختی کار مسئولان و وجود این میز شاهانه جلوی رئیس مجلس، جا دارد یک منقل و وافور هم روی آن بگذارند تا وقتی حاج آقا برای شرکت در اجلاس مبارزه با مواد مخدر عازم است قبلا خود را برای سخنرانی در اجلاس بسازد و سوخت گیری نماید!

 

زنگ زده هم راهی وین شد!

          حاجی کربلایی مشهدی بیژن زنگ زده، به منظور شرکت در نشست عادی 173 سازمان کشورهای تولید کننده نفت (اوپک) و خرید از فروشگاه های برند وین و آشنایی نزدیک با مظاهر فرهنگ مبتذل غربی (!) تهران را به مقصد وین پایتخت اتریش ترک کرد.

          ايشان اهل کرمانشاه است و اگر بعد از انقلاب کار آبیاری جالیز و کود دادن زمین را رها نکرده و به تهران نیامده بود شاید در همین زلزله اخیر کرمانشاه حرام می شد، و یا اگر زنده می ماند باید از کمک های جمع آوری شده توسط علی دایی صدقه ای می گرفت و یا با نان بربری های خشک شده ای که قاطر زشت کلام از محل دو میلیارد تومان پولی که از خیرین جمع آوری کرده و به مناطق زلزله زده برده بود شکمبه و کاهدان خودش را سیر می کرد!

          زنگ زده که در عمرش شابدوالعظیم را ندیده بود حالا یک در میان با هواپیمای اختصاصی به اقصی نقاط جهان می رود و به کرسنت امارات و استات اویل نروژ حال می دهد!

          براستی که این زیر پل سیدخندان معجزه می کند و اکثر کسانی که به علت خشکسالی در روستا و نابودی کشاورزی و دامداری گرسنه ماندند و برای فعلگی به تهران آمدند و زیر پل سید خندان منتظر بودند یکی بیاید آنها را برای عملگی ببرد سر از مناصب عالیه سیاسی و اقتصادی درآوردند و صاحب جاه و مقام شدند!

          البته بايد در نظر داشت که زیر پل منتظر شغل و پست و مقام و ثروت بادآورده نشستن و سر از عضویت در دولت درآوردن متحمل مصائبی هم، بویژه در ساعات پایانی شب، بوده است!

          به قول شاعر اهل فن و زیر پل دوره دیده: «زیر پل ها خوابگه رندان بود / هر که از پل بگذرد خندان بود!»

 

کلُفت اندازی مش علی مطهری

        واقعيت آن است که ریش و پشم علی مطهری خارج از استانداردهای قابل تحمل و تماشا است و او را کاملاً شبیه معرکه گیرها و زنجیر پاره کن های قدیم جنوب شهر تهران و تا حدودی شبیه خلیل عقاب و پهلوان دنبل شابدوالعظیمی کرده است! ايشان طی توضیحاتی مهم و تاریخی در مورد خضاب کردن سر و ریش خود و پدرش می گويد: «مادرم توصیه می‌کند محاسنم را رنگ کنم اما تنبل هستم و مثل آقای روحانی نمی توانم دقیق و منظم رنگ کنم!»

          به نظر صاحب اين قلم (آن يکی را ول کنيد) اکنون که ایشان بنا به اظهارات خودش تنبل است و استعداد رنگ کردن حسن روحانی را هم ندارد، شاید بهتر باشد بجای رنگ کردن همه را از بیخ دوا بگذارد! (برای حفظ محیط زیست و مبارزه با حشرات موذی هم بهتر است!)

          دیگر اینکه اوس علی مطهری، بر عکس آنکه به حسن روحانی نما کلفت می اندازد و می گوید مهارتش در رنگ کردن به پای حسن روحانی نمی رسد، اتفاقا خیلی هم خوب رنگ می کند و الان سال هاست طوری مردم را رنگ کرده که بالاخره معلوم نشد اصولگرا هست، اصلاح طلب است، میانه رو است و یا اصلا تو باغ هست یا خیر!

          لازم به یادآوری است که در این مصاحبه اوس علی مطهری از یک تپه ریشی که صورتش را پوشانده و او را شبیه انسان های اولیه کرده است به عنوان " محاسن! " نام می برد، در حالی که حقیقتا "معایب" است و ايشان بهتر است با استفاده از مواد سنتی موبر هرچه زودتر اقدام به پاکسازی سر و صورت آشفته خود کند!

  

لات آرادان در پروندهء رشوه و پولشویی رضا ضراب!

            قوهء قضائیه و دستگاه های استنطاق جمهوری اسلامی که تاکنون نتوانسته اند به تمامی ابعاد پرونده پولشویی و تاراج بیت المال توسط بابک زنجانی، رضا ضراب و مسئولین بانک مرکزی و عوامل و اذناب احمدی نژاد و باند اردوغان ترکیه ای پی ببرند، اکنون با محاکمهء رضا ضراب در نیویورک این امیدواری بوجود آمده تا نوری به این تاریکخانه انداخته شود.

          خبرنگاران حاضر در جلسه دادگاه نیویورک، در شبکه‌های اجتماعی نوشته‌اند که رضا ضراب (صراف)، تاجر ایرانی - ترکیه‌ای که در آمریکا بازداشت شده و همکار و شریک نزدیک بابک زنجانی (متهم نفتی) است، در دادگاه مزبور ارتکاب هفت جرم از جمله پولشویی، تقلب بانکی و پرداخت رشوه را پذیرفته و، در عين حال، از رابطه نزدیک خود با احمدی‌نژاد (که اخیرا معاون قوه قضائیه او را لات توصیف کرده است!) شهادت داد و پرده از مناسبات محرمانه خود با مقامات جمهوری اسلامی برداشت.

          علاوه بر اين، رئیس هالک بانک ترکیه هم، که از نزدیکان رجب ترکه اردوغان دیکتاتور ترکیه است، در آمریکا به جرم همدستی با رضا ضراب بازداشت شده و منتظر محاکمه است.

          رضا ضراب شوهر سابق یک خواننده زن معروف ترکیه ای (ایبرو گوندش) است که پس از ازدواج با رضا ضراب به ثروت زیادی رسید و روزنامه های ترکیه در همان زمان نوشتند که پول نفت ایران عاقبت به پای سفره "ایبرو گوندش" رسید! البته ایبرو پس از دستگیری رضا ضراب بطور غیابی از وی طلاق گرفت و اکنون در اختیار یک تاجر اماراتی قرار دارد!

          ایبرو و رضا ضراب در زمان احمدی نژاد چند بار به ایران آمدند و گفته می شود ایبرو علاوه بر ملاقات با مموتی برای اهل بیت او آواز هم خوانده است!

          رفت و آمد فک و فامیل احمدی نژاد با ترکیه ای ها در آن زمان منجر به ازدواج فرزند خواهر اوس محمود با یک ترکیه ای شد و از این طریق ترک ها در خانواده احمدی نژاد نفوذ کردند.

          گفتنی است که، در دور دوم سلطنت محمود احمدی نژاد، رضا ضراب با بخشی از پول هایی که از خود ایران هاپولی کرده بود به نام پدرش (حسین ضراب) یک کارخانه ذوب آهن در آذربایجان تاسیس کرد که به دست اوس محمود لاتی افتتاح گردید!

بازگشت به خانه