تأسيس: 14 مرداد 1392     |    در نخستين کنگرهء سکولار های ايران     |      همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

9 ارديبهشت ماه 1394 ـ 29 ماه آوريل 2015  

جایگاه در شاخص شادی و رضایت!

شهباز نخعی

Shahbaznakhai8@gmail.com

پس از انتشار نوشتاری از من با عنوان «جايگاه در شاخص فلاکت"، دربارهء معضل "بیکاری"، یکی از هم میهنان با  بیانی نه چندان پاکیزه – و البته نه درحد چاله میدانی اصیل! – به من ایراد گرفت که چرا تنها بخش خالی لیوان را بازگوکرده و به بخش پر آن اشاره نمی کنم.  اعتراض این هم میهن به این بود که وقتی دربارهء بیکاری و نرخ 20 یا حتی 30 درصدی آن صحبت می شود و حکومت به خاطر ناتوانی در حل این مشکل مورد اعتراض قرارمی گیرد، باید به روی دیگر سکه نیز پرداخته شود که حکومت توانسته است برای 70 یا 80 درصد از جمعیت فعال شغل فراهم کند!

       در پی این اعتراض، هم میهن مزبور مرا به "سیاه نمایی"، "عناد"، "تبلیغ علیه نظام" و "توهین به رهبری و مسئولان نظام" متهم کرده و هشدار داده بود که این کارها در قانون مجازات اسلامی کیفرهایی مشخص – شلاق، جزای نقدی، زندان، تبعید و... – دارد.

       اگر بگویم که از این "هشدار" نترسیدم، دروغ گفته ام. ترس واکنش طبیعی و غریزی دفاعی انسان – و حتی حیوانات – در رویارویی با خطر است و چیز بدی نیست.  آنچه که بد و ناپسند است خفت پذیری، خواری، ذلت و تسلیم دربرابر ظلم و ظالم است.

       با خواندن این تذکر و هشدار، به این فکر فرورفتم که حکومت آخوندی اگر هم در همهء عرصه های ادارهء جامعه بی لیاقت و ناکارآمد باشد – که هست -، در عرصه داغ و درفش و شلاق و شکنجه و زندان و تبعید و اعدام و کشتار کارنامه ای پربار دارد و خالی بندی نمی کند.

       به یاد صدها تن از مخالفان حکومت افتادم که در خارج از کشور به دست آدم کشان آن کشته شدند.  دهها هزار نفری را به یاد آوردم که در داخل کشور شکنجه و زندانی و اعدام شده اند و همچنان می شوند.  سرگذشت ارژنگ داودی – این معلم شریف و آزاده – در نظرم مجسم شد که به جرم میزبانی و کمک به یک خبرنگار کانادایی برای تهیه گزارش، بیش از ده سال است که در زندان مناطق بد آب و هوا به سر می برد و چندی پیش نیز به اتهام "رابطه با مجاهدین خلق از داخل زندان" به اعدام محکوم شد!

       اندیشه ام به سوی حشمت الله طبرزدی – دانشجوی بسیجی پیشین – پرکشید که بیش از 11 سال از زندگی خود را در زندان های مخوفی چون اوین و رجایی شهر کرج سپری کرده و هنوز هم می کند. 

       چرا راه دور برویم؟ همین هفتهء گذشته بود که محمد رضا عالی پیام، شاعر طنزپرداز، به گفتهء خودش، به جرم سرودن شعری که پیشتر نیز دو بار دیگر برای آن محاکمه و محکوم شده بود، برای مدت یک سال و سه ماه رهسپار زندان اوین گردید و از آنجا نیز به زندان رجایی شهر تبعید شد. به گزارش 26 آوریل خبرگزاری فعالان حقوق بشر در ایران (هرانا): «محمد رضا عالی پیام دیروز صبح به قرنطینه زندان رجایی شهرکرج منتقل شده و امکان ارتباط با خارج از زندان از او سلب شده است... سایر زندانیان این زندان به تلفن های بند دسترسی دارند».

       با عبرت گرفتن از این مشت های نمونه خروار، تصمیم گرفتم نوشتار این هفته را به توصیهء آن هم میهن معترض به بخش پر لیوان، یعنی تشریح وضعیت "شاغلان"، اختصاص دهم تا شاید از بار گناهم کاسته شود و رنگ پروندهء قطورم در امنیت خانهء حکومت آخوندی از "سیاه سیاه" به خاکستری تبدیل شود.

       در بررسی وضعیت "شاغلان" نمی توان دو گروه از پرشمار و مهم ترین آنها یعنی "کارگران" و "معلمان" را نادیده گرفت. در مورد کارگران، تارنمای "رادیو زمانه" در گزارشی در 25 آوریل، نوشت: «در سال 1392 هزینه های سبد معیشت یک خانوار چهار نفرهء کارگری 8 برابر دستمزد و 400 درصد از دستمزد کارگران عقب بود. اختلاف زیاد هزینه و دستمزد، قدرت خرید کارگران را در سال 92 هشتاد درصد کاهش داد... حداقل دستمزد سال 93، با 25 درصد افزایش، اختلاف منفی 10 درصدی با تورم داشت».

       در حالی که، بنابر معیارهای جهانی، هزینهء خوراک نباید بیش از 25 تا 30 درصد درآمد خانوار باشد «جدول های مرکز آمار ایران نشان می دهد که بر مبنای حداقل دستمزد در سال 1393، هزینهء خوراک 73.08 درصد هزینه های یک خانواده چهار نفره کارگری را در بر می گیرد و 26.92 درصد باقی مانده سهم مسکن، بهداشت، حمل و نقل، آموزش، پوشاک و سایر اقلام می شود؛ مساله ای که کارشناسان حوزه کارگری از آن به عنوان کوچک تر شدن سفره کارگران نام می برند».

       مرارت های کارگران محدود به عدم تناسب دستمزد با هزینهء زندگی نیست: «بنا بر اعلام وزارت کار، قراردادهای سفید امضاء و موقت نه تنها کاهش نیافته بلکه با رشد 13 درصدی نسبت به سال 1392، به 93 درصد رسیده است».

       با این حال، نباید به بدبینی میدان داد تا تبدیل به "سیاه نمایی" و مستوجب مجازات شود. حتماً دولت ِ با "کلید" آمدهء شیخ حسن روحانی در دو سال گذشته اقدامات مثبتی برای سامان بخشیدن به وضع اسفبار کارگران کرده است. ستار رحمانی، عضو اتحاد بین المللی حمایت از کارگران در ایران، می گوید: «تمام آن پروژه هایی که در دولت احمدی نژاد طرح شده بود، در دولت روحانی با شرایط سخت تری اجرا شده است. درخواست پرداخت دستمزدهای معوقه بیشتر شده است.  اعتراض به بیکار سازی ها و اخراج ها افزایش یافته است.  کشته شدن روزانه پنج تا هفت کارگر براثر عدم رعایت استانداردهای ایمنی کار به خاطر پایین آوردن هزینهء تولید از طرف کارفرما هم در 20 ماههء دولت روحانی همچنان ادامه دارد».

       وضعیت معلمان نیز کمتر از کارگران اسفبار نیست. کارد چنان به استخوان این قشر شریف و صبور رسیده که در دو ماه گذشته دوبار گردهمایی های سراسری اعتراضی برگزار کرده اند و پنجشنبهء هفته آینده، 17 اردیبهشت، نیز قرار است برای بار سوم دست به اعتراض همگانی در سراسر کشور بزنند تا شاید گوش شنوایی بیابند. شورای مرکزی تشکل های صنفی فرهنگیان سراسر کشور در بیانیه ای از معلمان خواسته که روز پنجشنبه 17 اردیبهشت در محوطهء ادارات کل استان ها گرد هم آیند و به خواسته های خود صراحت بخشند.

       به نقل از تارنمای "صدای مردم"، در این فراخوان، که در اول اردیبهشت منتشر شده، آمده است: «بحران آموزشی در کشور ما روز به روز ژرف تر می شود.  آشکار است که در همهء زمینه ها شیرازهء امور به طور کلی درهم ریخته و واپس نگرانِ حاکم بر آموزش و پرورش که، علیرغم ادعاهای مردم فریبانه، عملاً با دانش، هنر و فرهنگ ملی به ستیز برخاسته اند، توان گشودن این کلاف سردرگم را ندارند».

       در بخش دیگری از این بیانیه نیز گفته شده: «رژیم ولایت فقیه با روبنای واپس مانده اش با پیشرفت های علمی و فنی، فرهنگی و اجتماعی و در نتیجه با ضرورت های امروزین کشور در تضاد جدی قرار دارد».

       در مورد مطالبات معلمان نیز اين بیانیه می گويد: «تشکل های صنفی فرهنگیان سراسر کشور مواردی همچون اجرای قانون اساسی، بازگشت به کار همکارانی که به خاطر فعالیت های صنفی بازداشت شده اند، افزایش حقوق، برقراری بیمه تکمیلی موثر، حفاظت از دانش آموزان در برابر آسیب های اجتماعی و ایجاد مکانیزم جلوگیری از ترویج خشونت در مدارس» را خواستارند.

       در این بیانیه همچنین تصریح شده که: «دولت روحانی پس از بیست ماه هنوز به وعده های خود به معلمان عمل نکرده است».

       به گزارش تارنمای "حقوق معلم و کارگر": «علیرضا هاشمی سنجانی، فعال صنفی معلمان و عضو شورای مرکزی سازمان معلمان ایران صبح شنبه [هفته گذشته] بازداشت شد. طاهره نقیئی، قائم مقام سازمان معلمان ایران، دراین باره گفت: "اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت ملی" و "تبلیغ علیه نظام" از جمله اتهامات آقای هاشمی بوده است».

       امید است که این "سفید نمایی" درخشان در مورد بخش پر لیوان، یعنی وضعیت "شاغلان" در نظام ولایت مطلقه فقیه، نظر هم میهن معترض را تأمین کرده باشد.  «طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد»!

       من آن نوشتار را با روایت جایگاه حکومت آخوندی در شاخص فلاکت به پایان بردم و ظاهراً همین امر موجب خشم هم میهن معترض شد. برای جبران مافات، ایندر مطلب حاضر به نقل جایگاه آن در شاخص شادی و رضایت از زندگی می پردازم.

       به نقل از تارنمای "فرارو" در 7 اردیبهشت 1394: «رتبهء ایران در شادی در میان 158 کشور 110 است. این گزارشی است که شبکهء راه حل های توسعهء پایدار سازمان ملل به تازگی ارایه کرده است. دراین گزارش کشورهای سوییس، ایسلند، دانمارک، نروژ و کانادا جزء شادترین کشورها و کشورهایی همچون افغانستان، سوریه، رواندا، ساحل عاج و ... غمگین ترین کشورهای جهان هستند».

       تارنمای "فرارو" معیارهای تعیین رتبهء کشورها را چنین توضیح می دهد: «شبکهء راه حل های توسعه پایدار چندین شاخص را برای تعیین رتبه کشورها ملاک قرارداده است: هزینه سرانه، میزان انتخابات یا آزادی، میزان فساد، وضعیت سلامت، ارزیابی فردا از زندگی و امید به زندگی سالم از جملهء این شاخص ها هستند».

       در مورد جایگاه صد و دهم کشورمان در "شاخص شادی و رضایت از زندگی" توضیح دو نکته ضروری است. نکته نخست این که در 36 سال گذشته مردم ایران زیر بار اندوه پراکنی و غم پرستی آخوند های حاکم نرفته اند و به هر مناسبتی – چهارشنبه سوری، نوروز و... – با دهن کجی به حکومت به شادی و شادمانی پرداخته اند. اگر این عزم جزم عمومی نبود، بی گمان رتبهء کشورمان به رده های بالای 150 و در جوار افغانستان، سوریه و رواندا منتقل می شد. نکتهء دوم نیز این است که بررسی های انجام شده برای تعیین رتبهء کشورها مربوط به سال های پیش است و از آنجا که زندگی مردم به مصداق «هرسال دریغ از پارسال» می گذرد، قاعدتاً وضعیت کنونی "جایگاه در شاخص شادی و رضایت از زندگی" بایست بالاتر از 110 باشد!

8 اردیبهشت 1394 

 

بازگشت به خانه